کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افطاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افطاری
/'eftāri/
معنی
غذایی که روزهدار هنگام افطار میخورد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افطاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به افطار) [عربی. فارسی] 'eftāri غذایی که روزهدار هنگام افطار میخورد.
-
افطاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب . اِمر.) طعام و خوراکی که به هنگام افطار خورند.
-
افطاری
لغتنامه دهخدا
افطاری . [ اِ ] (اِ) هرچیز خوراکی که مقصور بگشادن روزه باشد. (ناظم الاطباء). افطارانه . آنچه بدان روزه را شکنند. و رجوع به افطارانه شود.
-
افطاری
واژهنامه آزاد
روزه گشا. خوراکی است که هنگام روزه گشایی می خورند.
-
واژههای مشابه
-
پیش افطاری
لغتنامه دهخدا
پیش افطاری . [ اِ ] (اِ مرکب ) آنچه از خوردنیهای سبک که روزه دار در اول افطار خورد پیش از شام . آنچه که از حلواو خرما و نان خشک در اول افطار خورند پیش از شام .
-
جستوجو در متن
-
افطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eftār ۱. (فقه) باز کردن روزه با خوردن غذا؛ روزه گشادن؛ روزه شکستن.۲. (اسم) (فقه) [مجاز] وقت روزه گشادن.۳. (اسم) [مجاز] = افطاری
-
تفطیر
لغتنامه دهخدا
تفطیر. [ ت َ ] (ع مص ) روزه بگشادن کسی را. (زوزنی ). روز گشادن . (دهار). روزه گشایانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افطاری دادن کسی را. || شکافتن چیزی را. (از اقرب الموارد).
-
افطارانه
لغتنامه دهخدا
افطارانه . [ اِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آنچه گاه شکستن روزه خورند پیش از شام . آنچه در اول گشادن روزه خورند از طعام . افطاری . || نقد یا طعامی که به فقرا و طلاب علوم دینی و غیره در رمضان دهند. نقدی که به علما و زهاد و دیگر ارباب استحقاق بخش کردندی از ...