کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افضل شاهنشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افضل الدولة
لغتنامه دهخدا
افضل الدولة. [ اَ ض َ لُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) یا افضل الملک پسر سوم مرحوم آخوندملامحمد جعفر که بقولی در 1267 هَ . ق . تولد یافت و از نزدیکان سیدجمال الدین اسدآبادی بود. وی بزبانهای عربی و ترکی و فرانسه آشنایی داشت و بسیار خوشنویس بود و رساله ٔ کوچکی در ...
-
افضل الدولة
لغتنامه دهخدا
افضل الدولة. [ اَ ض َ لُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) یکی از ملوک سلسله ٔ نظام حیدرآباد هند است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن حامد کرمانی مکنی به ابوحامد. معروف به افضل کرمانی . او راست : 1 - عقدالعلی للموقف الاعلی 2 - بدایعالازمان فی وقایعکرمان . رجوع به افضل در همین لغت نامه و تاریخ افضل چ دکتر مهدی بیانی و تاریخ کرمان یا سالا...
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن علی نجار متخلص به خاقانی شاعر معروف . رجوع به افضل و خاقانی در همین لغت نامه شود.
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب عبدالرحمان جامی شاعر معروف است . رجوع به جامی و عبدالرحمان شود.
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ناماواربن عبدالملک خونجی . رجوع به افضل الدین خونجی و محمدبن ناماوار در همین لغت نامه شود.
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) مسعود. در یکی از منشآت خواجه رشیدالدین نام اوآمده است . رجوع به کتاب از سعدی تا جامی ص 98 شود.
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ](اِخ ) محمد کاشانی . رجوع به افضل و باباافضل شود.
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب ازرقی معروف است . رجوع به ازرقی شود.
-
افضل تر
لغتنامه دهخدا
افضل تر. [ اَ ض َ ت َ ] (ص تفضیلی ) فاضل تر. بافضل تر. افزون تر در علم و حسب . (ناظم الاطباء). از صفت تفضیلی عربی + تر علامت تفضیلی در فارسی که از فصاحت بدور است .
-
افضل زاده
لغتنامه دهخدا
افضل زاده . [ اَ ض َ دَ ] (اِخ ) او را تألیفاتی است از جمله : رسالة فی الجهة. تعلیقه بر شرح طوالعالانوار و نیز بحثی با خواجه زاده در باره ٔ اینکه امکان برای هر بشری هست . رجوع به روضات الجنان ص 310 شود.
-
چاه افضل
لغتنامه دهخدا
چاه افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان عقدا بخش شهر بابک شهرستان یزد که در 30 هزارگزی شمال باختر اردکان و 6 هزار و پانصدگزی شوسه ٔ اردکان به عقدا واقع شده ، جلگه ، معتدل و مالاریایی است و 45 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و شغل ...
-
بشکل افضل
دیکشنری عربی به فارسی
شرط بندي کننده , کسي که شرط مي بندد
-
گوراب حاجی افضل
لغتنامه دهخدا
گوراب حاجی افضل . [ ب ِ اَ ض َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری زرند و 15 هزارگزی خاور فرعی زرند به راور. سکنه ٔ آن 40 تن است . مزارع گوراب و گوراب جمعه جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ...
-
کلاته افضل آباد
لغتنامه دهخدا
کلاته افضل آباد. [ ک َ ت ِ اَ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).