کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افضل الدین خاقانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افضل الدین خاقانی
لغتنامه دهخدا
افضل الدین خاقانی . [ اَ ض َ لُدْدی ] (اِخ ) بدیل علی خاقانی شاعر معروف . رجوع به افضل و خاقانی در این لغت نامه و نفحات الانس ص 396 شود.
-
واژههای مشابه
-
افضل ترکه
لغتنامه دهخدا
افضل ترکه . [ اَ ض َ ل ِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) خواجه ... از شعرا بود و بر اقران و امثال برتری داشت . رجوع به مجمعالخواص ص 43 و روضات الجنات و فهرست آن شود.
-
افضل جمالی
لغتنامه دهخدا
افضل جمالی . [ اَ ض َ ل ِ ج َ ] (اِخ ) همان افضل شاهنشاه امیرالجیوش است . رجوع به افضل ... و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
افضل شاهنشاه
لغتنامه دهخدا
افضل شاهنشاه . [ اَ ض َ هََ ] (اِخ ) احمدبن بدر جمالی مکنی به ابوالقاسم . وی در اصل ارمنی و وزیر و امیرالجیوش مصر و از ارکان دولت «الاَّمر باحکام اﷲ» فرمانروای مصر بود، تا آنکه آمر باحکام اﷲ بر او خشم گرفت و او را با دسیسه در قاهره بقتل رساند. او بیس...
-
افضل شیرازی
لغتنامه دهخدا
افضل شیرازی . [ اَ ض َ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به عبدالعزیزبن محمد شود.
-
افضل کاشانی
لغتنامه دهخدا
افضل کاشانی . [ اَ ض َ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به باباافضل در همین لغت نامه شود.
-
افضل کاشی
لغتنامه دهخدا
افضل کاشی . [ اَ ض َ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به افضل و باباافضل و ریاض العارفین ص 161 شود.
-
افضل کرمان
لغتنامه دهخدا
افضل کرمان . [ اَ ض َ ل ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به مقدمه ٔ تاریخ کرمان شود.
-
افضل آباد
لغتنامه دهخدا
افضل آباد. [ اَ ض َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زاوه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
-
افضل آباد
لغتنامه دهخدا
افضل آباد. [ اَ ض َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیس آباد بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 155 تن است . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی کرباس بافی و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
افضل آباد
لغتنامه دهخدا
افضل آباد. [ اَ ض َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
-
افضل آباد
لغتنامه دهخدا
افضل آباد. [اَ ض َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القوراست بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو. کلاته ٔ محمدبیک ، کلاته ٔ پائین و کلاته ٔ میرزاعلی چشمه سرائی جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
افضل آباد
لغتنامه دهخدا
افضل آباد. [اَ ض َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قصبه بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
-
افضل الاشکال
لغتنامه دهخدا
افضل الاشکال . [ اَ ض َ لُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) کنایه از شکل مدور که گرد میباشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).