کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افضل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افضل
/'afzal/
معنی
۱. فاضلتر.
۲. برتر.
۳. بالاتر در علم یا حسب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برتر، بهتر
۲. فاضلتر
دیکشنری
pre-eminent, preeminent, superior
-
جستوجوی دقیق
-
افضل
فرهنگ نامها
(تلفظ: afzal) (عربی) فاضلتر ، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها ، برترین ، بالاترین .
-
افضل
واژگان مترادف و متضاد
۱. برتر، بهتر ۲. فاضلتر
-
افضل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَفاضِل] 'afzal ۱. فاضلتر.۲. برتر.۳. بالاتر در علم یا حسب.
-
افضل
فرهنگ فارسی معین
(اَ ضَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - برتر، فزون تر. 2 - فاضل تر. 3 - با فضلیت تر. ج . افاضل .
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ابن قاضی محمد ملقب به نظام الدین . وی المصادر زوزنی را بخط نسخ نوشته و نسخه ٔ آن در کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار موجود است . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 284 شود.
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) خواجه افضل الدین کشی . وی از جمله ٔ دانشمندان بود و پیوسته بلوازم افاده قیام می نمود. (حبیب السیر ص 118).
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) خواجه ... وی کرمانی است . او جوانی کریم و خوش خلق بودو در حساب ضرب و قسمت بی نظیر و در صفت عدالت و نصفت دلپذیر، و از جفای اعدا ترک وزارت نمود و بعراق رفت و سلطان یعقوب هرچند تکلیف وزارت عراق باو نمود اصلاقبول ننمود. وی شعر می...
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) سید غیاث الدین بن سیدحسن . وی بمزید علم و فقاهت از اکثر سادات مشهد مقدس ممتاز و مستثنی بود و سالهای فراوان در آن ولایت بمنصب شیخ الاسلامی و فیصل قضایای شرعیه اقدام می فرمود. (از رجال حبیب السیر ص 170).
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) سید... پسرسیدنظام الدین سلطانعلی موسوی خواب بین . وی بصفت فضل و وقوف در نظم اشعار ترکی و فارسی اتصاف داشت . (از حبیب السیر ص 206). و رجوع به مجالس النفائس ص 138 شود.
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) لقب حکیم افضل الدین خاقانی است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) : افضل این مصرع برجسته ندانم که که گفت هر که شمشیر زند خطبه بنامش خوانند. خاقانی .نه افضلم تو خوانده ای ببزم خود نشانده ای کنون ز پیش رانده ای تودانی و خدای تو. خا...
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) محمد شارستانی . رجوع به همین کلمه و تتمه ٔ صوان الحکمة شود.
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ملک ناصرالدین محمدبن ملک مؤید،ابوالفداء اسماعیل . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ملک ... امیرالجیوش . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 457 و افضل شاهنشاه شود.
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ملک ... علی بن صلاح الدین ملقب به نورالدین . وی در حیات پدر حاکم دمشق بود و چون پدرش درگذشت برادر وی عزیز و عموی او عادل بدمشق لشکر کشیدند و آن ملک را از ملک افضل گرفتند. و پس از درگذشت برادر چند صباحی در مصر بمقر عزت رسید ول...
-
افضل
لغتنامه دهخدا
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) یا افضل الدین محمدبن حسن بن حسین محمدبن خوزه مرقی کاشانی ، مشهور به «باباافضل » و گاه او را به لقب «خواجه » «حکیم » و «شیخ » نیزخوانده اند. از حکما و عرفای بنام عصر خود بود. وی در مرق از توابع کاشان بدنیا آمد و بهمانجا درگذشت...