کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افشردۀ نوشابه ساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
افشرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹افشارده، فشرده› 'afšorde ۱. فشاردادهشده.۲. آنچه از فشردن چیزی گرفته شده؛ افشره؛ عصاره.
-
افشرده
فرهنگ فارسی معین
(اَ شُ دَ یا دِ) (ص مف .) 1 - فشار داده شده . 2 - آبی که از فشردن میوه گیرند.
-
افشرده
لغتنامه دهخدا
افشرده . [ اَ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) خلاصه ٔچیزی که از افشردن بیرون آید و بعربی عصاره گویند وافشرج معرب او است . (آنندراج ). قوسی گوید: عصاره ٔ هرچیز مثل غوره و آلو و مانند آن و عوام آبشله بمد و قصر خوانند. (آنندراج ). عصاره ٔ مایعی که با فشار از ...
-
concentrate, retentate, concentré (fr.)
افشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی، مهندسی محیطزیست و انرژی] مادهای که آب آن تحت فشار گرفته شود
-
آبجو افشرده
لغتنامه دهخدا
آبجو افشرده . [ ب ِ ج َ / ج ُ وِ اَ ش ُ دَ/ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کشک الشعیر. (تحفه ).
-
افشرده گام
لغتنامه دهخدا
افشرده گام . [ اَ ش ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) استوارگام .گام سخت . آنکه گامش محکم و استوار باشد : چنان زورمندند و افشرده گام که یک تن بود لشکری را تمام .نظامی .
-
افشرده گر
لغتنامه دهخدا
افشرده گر. [ اَ ش ُ دَ / دِ گ َ] (ص مرکب ) عصار. (آنندراج ) (اوبهی ) (لغت فرس اسدی ). عصاره و شیره گیر. (فرهنگ شعوری ). روغن گر. روغن گیر.(یادداشت مؤلف ). و رجوع به افشره و افشره گر شود.
-
به افشرده
لغتنامه دهخدا
به افشرده . [ ب ِه ْ اَ ش ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) به افشرج . افشره ٔ بهی . رب السفرجل . (ابن البیطار از یادداشت بخط مؤلف ).