کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسونگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افسونگری
/'afsungari/
معنی
شغل و عمل افسونگر؛ جادوگری؛ افسون کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جادو، ساحری، سحر، فسون
۲. طنازی، عشوهگری
دیکشنری
charm, enchantment, magnetism
-
جستوجوی دقیق
-
افسونگری
واژگان مترادف و متضاد
۱. جادو، ساحری، سحر، فسون ۲. طنازی، عشوهگری
-
افسونگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'afsungari شغل و عمل افسونگر؛ جادوگری؛ افسون کردن.
-
افسونگری
دیکشنری فارسی به عربی
جنية
-
واژههای همآوا
-
افسون گری
لغتنامه دهخدا
افسون گری .[ اَ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل افسونگر. سحر. جادو. (فرهنگ فارسی معین ). ساحری . (ناظم الاطباء) : چه عمریست کو را بچندین خطربه افسونگری برد باید بسر. نظامی (از آنندراج ).|| شغل مارگیری . || خواندن افسون . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
فسونگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] fosungari = افسونگری
-
چشم بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (حامص .) افسونگری ، ساحری .
-
جنية
دیکشنری عربی به فارسی
پري , جن , افسونگري , ساحره
-
officiousness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسونگری، فضولی، فضولی در کار دیگران
-
عشوهگری
واژگان مترادف و متضاد
افسونگری، دلال، دلبری، طنازی، غنج
-
مشعبدی
واژگان مترادف و متضاد
۱. افسونگری ۲. چشمبندی، شعبدهبازی
-
طنازی
واژگان مترادف و متضاد
افسونگری، دلربایی، شیوهگری، عشوهگری، کرشمه، لوندی
-
جادوگری
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساحری، سحر، فسون ۲. افسونگری
-
ساحری
واژگان مترادف و متضاد
۱. افسونگری، جادوگری، ۲. سحر، شعبده ۳. شعبدهبازی