کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسرده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ادم افسرده
دیکشنری فارسی به عربی
سوداوي , وسواسي
-
افسرده وملول
دیکشنری فارسی به عربی
حزين
-
افسرده بودن
دیکشنری فارسی به عربی
اکتياب
-
تب افسرده شدن
لغتنامه دهخدا
تب افسرده شدن . [ ت َ اَ س ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افسرده شدن تب ، کنایه از کم شدن تب . (بهار عجم ). فرونشستن تب . (ناظم الاطباء). دور شدن تب . (بهار عجم ) (آنندراج ).رجوع به تب و دیگر ترکیب های آن و افسرده شدن شود.
-
تاریکی افسرده کننده
دیکشنری فارسی به عربی
کآبة
-
جستوجو در متن
-
اکتياب
دیکشنری عربی به فارسی
افسرده بودن , افسرده کردن , دلتنگ کردن
-
moped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موتو، افسرده بودن، افسرده کردن، دلتنگ کردن
-
mopes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مورب، عبوس، افسرده بودن، افسرده کردن، دلتنگ کردن
-
depresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسرده می شود، افسرده کردن، دلتنگ کردن، دژم کردن، کم بها کردن، از ارزش انداختن
-
ملول کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهستوهآوردن، بیزار کردن ۲. افسرده کردن، اندوهگین کردن، غمگین کردن ≠ شادمان کردن
-
dispirits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگرانی، افسرده کردن، دلسرد کردن، روحیه را باختن
-
ملول ساختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهستوهآوردن، بیزار کردن ۲. افسرده کردن، اندوهگین کردن، غمگین کردن ≠ شادمان کردن
-
احزن
دیکشنری عربی به فارسی
ازردن , جور و جفا کردن , غمگين کردن , غصه دار کردن , محزون کردن , اذيت کردن , اندوهگين کردن , افسرده شدن
-
dampen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیدن، مرطوب شدن، تعدیل کردن، افسرده شدن، رطوبت پیدا کردن
-
dampens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دم می کند، مرطوب شدن، تعدیل کردن، افسرده شدن، رطوبت پیدا کردن