کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسرده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افسرده وملول
دیکشنری فارسی به عربی
حزين
-
افسرده بودن
دیکشنری فارسی به عربی
اکتياب
-
افسرده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اکتياب
-
تاریکی افسرده کننده
دیکشنری فارسی به عربی
کآبة
-
جستوجو در متن
-
desponding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابود کردن، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
desponds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلسرد می شود، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
despond
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناله، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
desponded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب خورده، تنگدل شدن، دلسرد شدن، افسرده شدن، مایوس شدن
-
ملول شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهستوهآمدن، بیزار شدن، نفور شدن ۲. افسرده شدن، ملالزده شدن، دلتنگ شدن، غمگین شدن ≠ شادشدن
-
پژمردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹پژمریدن› pažmordan ۱. افسرده شدن؛ اندوهگین شدن.۲. در هم کشیده و پلاسیده شدن؛ پژمرده شدن.
-
ملول گشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهستوهآمدن، بیزار شدن، نفور شدن ۲. افسرده شدن، ملالزده شدن، دلتنگ شدن، غمگین شدن ≠ شادشدن
-
drooping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن، افسرده و مایوس شدن، افکندن، پژمرده شدن، اب از دهان تراوش شدن
-
ترنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] toronjidan, taranjidan ۱. درهم کشیده شدن؛ پرچینوشکن شدن؛ فشرده شدن.۲. افسرده شدن.
-
dampen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمیدن، مرطوب شدن، تعدیل کردن، افسرده شدن، رطوبت پیدا کردن
-
dampens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دم می کند، مرطوب شدن، تعدیل کردن، افسرده شدن، رطوبت پیدا کردن