کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افست
/'ofset/
معنی
نوعی چاپ بهوسیلۀ ماشین مخصوص که در آن ابتدا با فیلم از صفحۀ کتاب یا نقشه عکس میگیرند، بعد آن را روی یک صفحۀ فلزی منعکس میسازند و آن صفحه را با مواد شیمیایی بهصورتی درمیآورند که فقط نوشتهها و تصاویر، مرکب چاپ را به خود بگیرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: offset] 'ofset نوعی چاپ بهوسیلۀ ماشین مخصوص که در آن ابتدا با فیلم از صفحۀ کتاب یا نقشه عکس میگیرند، بعد آن را روی یک صفحۀ فلزی منعکس میسازند و آن صفحه را با مواد شیمیایی بهصورتی درمیآورند که فقط نوشتهها و تصاویر، مرکب چاپ ر...
-
افست
فرهنگ فارسی معین
(اُ س ِ) [ انگ . ] (اِ.) = آفست : نوعی از چاپ که نوشته و عکس را بر سطح لاستیکی یک استوانه (سیلندر) گردان برمی گرداند و سپس آن را با فشار استوانة دیگر روی کاغذ چاپ می کنند. ماشین معمولی چاپ افست دارای سه استوانه است . در چاپ افست نخست آن چه را که بای...
-
افست
لغتنامه دهخدا
افست . [ اُ س ِ ] (انگلیسی ، اِ) آفست . طریقه ٔ چاپ کردن با ماشین رتاتیو ، بوسیله ٔ یک غلطک کائوچویی که از روی بخشهای رویین مرکبی عبور میکند و بدین ترتیب مرکب بکاغذ نقل می شود. (از فرهنگ فارسی معین ). || نوعی چاپ . چاپ عکس .
-
واژههای مشابه
-
چاپ افست
دیکشنری فارسی به عربی
تعديل
-
چاپ افست کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تعديل
-
واژههای همآوا
-
عفصة
لغتنامه دهخدا
عفصة. [ ع َ ص َ ] (ع اِ) یک دانه ٔ عفص . (از اقرب الموارد). رجوع به عَفص شود.
-
عفصة
لغتنامه دهخدا
عفصة.[ ع َ ف ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث عَفِص . گس و قابض : ادویه ٔعفصه . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عَفِص شود.
-
جستوجو در متن
-
frontis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افست
-
offset printing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاپ آفست
-
offset lithography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیتوگرافی افست
-
photo-offset
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عکس افست
-
offset
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحراف، افست، چاپ افست، چین، فرزند، نقطه شروع مسابقه، وزنه متعادل، رقم متعادل کننده، جابجا سازی، خنثی کردن، جبران کردن، متعادل کردن، چاپ افست کردن