کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افزون گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افزون فروش
لغتنامه دهخدا
افزون فروش . [ اَ ف ُ ] (نف مرکب ) گرانفروش . (یادداشت دهخدا) : به بازارگان گفت چندین مکوش به افزونی ای مرد افزون فروش .فردوسی .
-
کم و افزون
فرهنگ گنجواژه
کم و بیش.
-
جستوجو در متن
-
تزاید
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص ل .) زیاد شدن ، افزون گشتن .
-
تکاثر
واژگان مترادف و متضاد
۱. مالاندوزی ۲. افزونی، فراوانی ۳. افزون گشتن، فراوان شدن
-
وحوفة
لغتنامه دهخدا
وحوفة. [ وُ ف َ ] (ع مص ) افزون گشتن و انبوه و پیچیده شدن بیخ های گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افزون گشتن گیاه و موی و پیچیده شدن بیخ های آن . (ناظم الاطباء). رجوع به وحافة شود.
-
وحافة
لغتنامه دهخدا
وحافة. [وَ ف َ ] (ع مص ) وحوفة. افزون گشتن و انبوه و پیچیده شدن بیخهای گیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ) (آنندراج ). || بسیار نیکو شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ). افزون گشتن گیاه و موی و پیچیده شدن بیخ های آن . (ناظم ال...
-
گرمیدن
لغتنامه دهخدا
گرمیدن . [ گ َ دَ ] (مص ) گرم شدن . (آنندراج ). تابدار گشتن . || افزون شدن گرما. (ناظم الاطباء).
-
تکاثر
فرهنگ فارسی معین
(تَ ثُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - افزون گشتن ، فراوان شدن . 2 - بر زیادی مال فخر کردن .
-
راجح آمدن
لغتنامه دهخدا
راجح آمدن . [ ج ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) چربیدن . (ناظم الاطباء). || گران گشتن . و افزون آمدن . (آنندراج ).
-
ریع کردن
لغتنامه دهخدا
ریع کردن . [رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افزون شدن و زیاد گشتن . (ناظم الاطباء). زیاد شدن غله . (فرهنگ فارسی معین ).
-
وفارة
لغتنامه دهخدا
وفارة. [ وَ رَ ] (ع مص ) وَفْر. وفور. فِرَة. بسیار گردیدن و افزون گشتن و تمام شدن . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وفر و وفور شود.
-
زیادت گشتن
لغتنامه دهخدا
زیادت گشتن . [ دَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) افزون شدن . زیادت گردیدن . بسیار شدن : چون دمنه ... از سخن فارغ شد اعجاب شیر بدو زیادت گشت . (کلیله و دمنه ). هرچند که در ثمرات عفت تأمل بیشتر کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت . (کلیله و دمنه ). ملک را بر حا...
-
غزر
لغتنامه دهخدا
غزر. [ غ ُ ] (ع مص ) بسیارشیر گردیدن ناقه . || بسیاراشک شدن چشم . غزارت . || افزون گشتن چیزی . (منتهی الارب ): غزر آب و جز آن ؛ کثرت آن . (اقرب الموارد). غَزر. غزارت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غَزر شود.
-
هاچیدن
لغتنامه دهخدا
هاچیدن . [ دَ ] (مص ) گرفتن . || ربودن . || خشک کردن . || پژمردن . || سرد شدن و افزون گشتن سرما. (ناظم الاطباء). || بریان کردن . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 431 ص الف ).
-
اغتمام
لغتنامه دهخدا
اغتمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). اندوه بردن . (المصادر زوزنی ). || دراز گشتن گیاه و افزون گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلند گردیدن گیاه و انبوه شدن آن . (ا...