کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افزای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افزای
لغتنامه دهخدا
افزای . [ اَ ] (نف مرخم ) افزا. افزاینده . فزاینده .چنانکه در روح افزای ، مهرافزای ، فرح افزای و جز آن .- رامش افزای ؛ افزاینده ٔ رامش . رجوع به افزا شود.- روح افزای ؛ فزاینده ٔ روح و جان . رجوع به افزا شود.- روزی افزای ؛ افزاینده ٔ روزی . رجوع به...
-
واژههای مشابه
-
گیتی افزای
لغتنامه دهخدا
گیتی افزای . [ اَ ] (نف مرکب ) فزاینده ٔ گیتی . آبادکننده ٔ گیتی . رجوع به گیتی فزای شود.
-
غم افزای
لغتنامه دهخدا
غم افزای . [ غ َ اَ ] (نف مرکب ) غم افزا. آنکه یا آنچه غم افزاید. رجوع به غم شود : غم خور و نان غم افزایان مخورزآنکه عاقل غم خورد کودک شکر.مولوی .
-
جان افزای
لغتنامه دهخدا
جان افزای . [ اَ ] (نف مرکب )جان افزاینده . جان فزا. جان افزا. جانبخش : دوش میخورد می بیاد رخش باده ای چون وصال جان افزای . اشرفی سمرقندی .آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگارجرعه ای بود از زلال جام جان افزای تو. حافظ.رجوع بجان افزا و جان فزا شود.
-
دین افزای
لغتنامه دهخدا
دین افزای .[ اَ ] (نف مرکب ) که دین را توسعه بخشد و بر آن بیفزاید. افزاینده ٔ دین . اشاعه دهنده ٔ دین : از در افریقیه تا حد چین نام او قارون دین افزای باد.خاقانی .
-
رامش افزای
لغتنامه دهخدا
رامش افزای . [ م ِ اَ ] (نف مرکب ) مخفف رامش افزاینده . افزاینده ٔ رامش . فزاینده ٔ شادی و طرب . افزاینده ٔ شادی و خوشی . شادی افزاینده : زن خوب رخ رامش افزای بس که زن باشد از درد فریادرس .فردوسی .
-
روزی افزای
لغتنامه دهخدا
روزی افزای . [ اَ ] (اِ مرکب ) ماه چهارم از ماههای فلکی یزدجردی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ).
-
روح افزای
لغتنامه دهخدا
روح افزای . [ اَ ] (نف مرکب ) روح افزا. رجوع به روح افزا شود : گهی به «بست » در این بوستان طبعافزای گهی به بلخ در آن باغهای روح افزای . فرخی .عقل رامشگری است روح افزای عدل مشاطه ای است ملک آرای . سنایی .گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای کز بنده شنیده باش...
-
شادی افزای
لغتنامه دهخدا
شادی افزای . [ اَ ] (نف مرکب ) شادی افزا : ز خلق تو اندر بهاران بودچمن شادی افزای ، گل غمگسار.قوامی رازی (دیوان ص 145).
-
طرب افزای
لغتنامه دهخدا
طرب افزای . [ طَ رَ اَ ] (نف مرکب ) که طرب افزون کند. که شادی فزاید : با سیه روی خوشدلی بهم است طرب افزای سرخ روی کم است . سنائی .هستند ببزم تو کمربسته قلم واربیجاده لبان طرب افزای تعب کاه . سوزنی .رجوع به طرب فزای شود.
-
مسرت افزای
لغتنامه دهخدا
مسرت افزای . [ م َ س َرْ رَ اَ ] (نف مرکب ) مسرت افزا. رجوع به مسرت افزا شود.
-
ملک افزای
لغتنامه دهخدا
ملک افزای . [ م ُ اَ ] (نف مرکب ) ملک افزاینده . که بر وسعت ونعمت مملکت بیفزاید. گسترش دهنده ٔ کشور : افروخته دولت شه عالم رای ملک افزای است و عدل گستر همه جای زین دولت عدل گستر ملک افزای چشم بد خلق دور داراد خدای .امیرمعزی (دیوان چ اقبال ص 820).
-
خون افزای
لغتنامه دهخدا
خون افزای . [ اَ ] (نف مرکب ) خون افزاینده . که خون بسیار تولد کند او را. (یادداشت مؤلف ) : این منفعت مردم خون افزای و گرم مزاج را سودتر از آن دارد که خداوند ذات الجنب ... را. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). مزاج مردم خون افزای گرم و تر باشد و خون او غلیظ و ...
-
enhanceosome
افزایتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] همتافتی با ساختار سهبعدی که از عوامل رونویسی و پروتئینهای متصلشونده به افزایشگر تشکیل شده است