کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افزار دستیابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
accessware
افزار دستیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزاری که دستیابی به شبکه را برای کاربران مُجاز فراهم میسازد
-
واژههای مشابه
-
groupware, teamware, workgroup software
گروهافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نرمافزاری که گروهی از کاربران بهصورت اشتراکی به کار میبرند تا بتوانند اطلاعات خود را مبادله کنند
-
nagware, begware, annoyware
نِقافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزاری مشروط که مکرراً بهطرز آزاردهندهای به کاربر تذکر میدهد که باید با پرداخت وجه، نرمافزار را به ثبت برساند
-
software
نرمافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعهای متشکل از برنامهها و قواعد و رویهها و مستندات مربوط به عملیات یک سامانۀ دادهپردازی
-
crippleware
ناقصافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی نرمافزار مشروط که نسخهای رایگان از یک برنامۀ رایانهای است و قابلیت برنامۀ اصلی را ندارد
-
diversionary device
فریبافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی افزارۀ آتشزای پرتابی که در هنگام انفجار با صدای بلند و نور خیرهکنندهای که تولید میکند فرد یا افراد حاضر در محل انفجار را گیج و سردرگم میکند
-
assistive device
کمکافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] هر وسیلهای که انجام کاری را برای فرد تسهیل یا ممکن میسازد
-
middleware
میانافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزار یا مجموعۀ نرمافزارهایی که همچون واسطه بین اجزای مختلف دو یا چند نرمافزار کاربردی عمل میکند
-
نوشت افزار
لغتنامه دهخدا
نوشت افزار. [ ن ِ وِ اَ ] (اِ مرکب ) لوازم التحریر. (لغات فرهنگستان ). ابزار نوشتن . وسایلی که با آن می نویسند از قبیل کاغذ، قلم ، مداد، جوهر و غیره .
-
زین افزار
لغتنامه دهخدا
زین افزار. [ اَ] (اِ مرکب ) سلیح و کجیم را گویند که یراق جنگ و پوشش اسب باشد در روز جنگ . (برهان ) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). سلاح . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زین اوزار. متقدمین از شعراء کلمه ٔ زین افزار را بمعنی ادوات جنگ گرفته ...
-
هفت افزار
لغتنامه دهخدا
هفت افزار. [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) انواع دیگ افزار. آنچه برای خوشمزگی و گوارایی غذا بدان آمیزند : چونکه پختم به دور هفت هزاردیگ پختی چنین به هفت افزار.نظامی .
-
بوی افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بوافزار، بویافزا، بوزار، بوزا› [قدیمی] buy[']afzār موادی که بهعنوان چاشنی در غذا ریخته میشود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین، و مانندِ آن.
-
adware, advertising-supported software
آگهیافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] بستهای نرمافزاری که پس از نصب یا در هنگام اجرای برنامه، آگهی تبلیغاتی نمایش میدهد
-
information artifact, information ware, infoware
اطلاعافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] هرنوع افزاری که بتوان اطلاعات را در آن ذخیره و بازیابی کرد یا احتمالاً تغییر شکل داد