کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افروزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افروزی
لغتنامه دهخدا
افروزی . [ اَ ] (حامص ) روشنگری . افروختگی . رجوع به افروختن و افروزش شود.
-
واژههای مشابه
-
گیتی افروزی
لغتنامه دهخدا
گیتی افروزی . [ اَ ](حامص مرکب ) عمل و صفت ِ گیتی افروز. افروختن گیتی .
-
آتش افروزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ātaš[']afruzi ۱. آتش افروختن؛ آتش روشن کردن.۲. [مجاز] دوبههمزنی؛ فتنهانگیزی.
-
آتش افروزی
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (حامص .) کنایه از: ایجاد فتنه و آشوب .
-
آتش افروزی
لغتنامه دهخدا
آتش افروزی . [ ت َ اَ ] (حامص مرکب ) فعل آتش افروز.
-
آینه افروزی
لغتنامه دهخدا
آینه افروزی . [ ی ِ ن َ / ن ِ اَ ] (حامص مرکب ) عمل آینه افروز. روشن گری .
-
آیینه افروزی
لغتنامه دهخدا
آیینه افروزی . [ ن َ / ن ِ اَ ] (حامص مرکب ) عمل آینه افروز. روشن گری .
-
دل افروزی
لغتنامه دهخدا
دل افروزی . [ دِ اَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دل افروز. دلفروزی . || دل افروختگی . افروختگی دل . شادمانی . خوشی . روشن دلی : نیاید پدیدار پیروزیی درخشیدنی یا دل افروزیی . فردوسی .به پیروزی و بهروزی همی زی با دل افروزی به دولتهای ملک انگیز و بخت آو...
-
شب افروزی
لغتنامه دهخدا
شب افروزی . [ ش َ اَ ] (حامص مرکب ) عمل شب افروز. افروزندگی شب . افروختن شب را : تو دهی صبح را شب افروزی روز را مرغ و مرغ را روزی . نظامی .|| افروختن در شب : بیک خنده گرت باید چو مهتاب شب افروزی کنم چون کرم شب تاب . نظامی .و رجوع به شب افروز شود.
-
مجلس افروزی
لغتنامه دهخدا
مجلس افروزی . [ م َ ل ِ اَ ] (حامص مرکب ) عمل مجلس افروز.افروختن و روشن کردن مجلس به وجود خویش . مجلس را افروختن . با قدوم خویش مجلس را روشن کردن : گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمعپس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو. سنائی (دیوان چ مدرس رضوی ص...
-
جستوجو در متن
-
مجلس فروزی
لغتنامه دهخدا
مجلس فروزی . [ م َ ل ِ ف ُ ] (حامص مرکب ) مجلس افروزی . روشن ساختن مجلس : به مجلس فروزی دلم خوش بودکه چون شمع بر فرقم آتش بود. نظامی .و رجوع به مجلس فروز و مجلس افروزی شود.
-
strategic mission
مأموریت راهبردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مأموریتی که علیه یک یا چند هدف دشمن انجام میشود و منظور از آن در هم شکستن توان نظامی و ارادۀ جنگافروزی دشمن است
-
خویشتن سوزی
لغتنامه دهخدا
خویشتن سوزی . [ خوی / خی ت َ ] (حامص مرکب ) خودسوزی : چند چون شمع مجلس افروزی جلوه سازی و خویشتن سوزی .نظامی .