کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افرندیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افرندیدن
/'afrandidan/
معنی
آراستن؛ زینت کردن؛ زینت دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افرندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹افرندن› [قدیمی] 'afrandidan آراستن؛ زینت کردن؛ زینت دادن.
-
افرندیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ دَ) (مص م .) زینت دادن .
-
افرندیدن
لغتنامه دهخدا
افرندیدن . [ اَ رَ دی دَ ] (مص ) آرایش کردن . زینت کنانیدن . (ناظم الاطباء). زیب دادن و آراستن . مرادف افرازیدن . (فرهنگ میرزا ابراهیم ). مصدر افرند است یعنی زیب دادن و زینت دادن و زینت کردن و آراستن . (برهان ) (آنندراج ). زیب دادن و آراستن . (مجمعال...
-
جستوجو در متن
-
افرازیدن
لغتنامه دهخدا
افرازیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بلند ساختن . افراختن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). افراختن یعنی برآوردن و برکشیدن و بالا بردن . (مؤید از قنیه ) : گر سرو و گلت خوانم با من چو گل و سرومفراز سر از کبر و رخ از کینه میفروز. سوزنی .تواضع سر رفعت افرازد...