کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افراط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افراط
/'efrāt/
معنی
از حد درگذشتن؛ از حدواندازه تجاوز کردن؛ زیادهروی کردن؛ زیادهروی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اغراق، تفریط، زیادهروی، گزافه، مبالغه ≠ تفریط
برابر فارسی
زیاده رو
فعل
بن گذشته: افراط کرد
بن حال: افراط کن
دیکشنری
excess, extravagance, indulgence, intemperance, orgy, plethora, surfeit
-
جستوجوی دقیق
-
افراط
واژگان مترادف و متضاد
اغراق، تفریط، زیادهروی، گزافه، مبالغه ≠ تفریط
-
افراط
فرهنگ واژههای سره
زیاده رو
-
افراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'efrāt از حد درگذشتن؛ از حدواندازه تجاوز کردن؛ زیادهروی کردن؛ زیادهروی.
-
افراط
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از حد درگذشتن . 2 - (اِمص .) زیاده روی .
-
افراط
لغتنامه دهخدا
افراط. [ ] (اِمص ) آمیختن باشد ظاهراً لغتی است محلی و تنها در حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی مضبوط است . (لغت فرس اسدی ص 227).
-
افراط
لغتنامه دهخدا
افراط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَرط، کوه خرد یا سر پشته و نشان و علامت راه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اَفرُط. (منتهی الارب ). || ج ِ فُرُط، اسب تیزگذارنده از اسبان و اسب شتاب رو و پشته و بلندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اَفرُط. (منتهی الارب ).-...
-
افراط
لغتنامه دهخدا
افراط. [ اِ ] (اِخ ) اهل ...، فرقی ازشیعه که بعضی از ائمه ٔ خود را بخداوند تعالی مانند میکنند و آنان را غلو نیز گویند. (از خاندان نوبختی ص 250). و رجوع به همین کتاب ذیل کلمه ٔ غالیه شود.
-
افراط
لغتنامه دهخدا
افراط. [ اِ ] (ع مص ) فرمودن کسی را کار مالایطاق . || سبقت و مبادرت نمودن در برآوردن شمشیر از نیام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتابانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن عادل بن علی ). شتاب کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی )...
-
افراط
دیکشنری فارسی به عربی
انغماس , تبذير , رتوش , زيادة , عصبية
-
افراط
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) بیش رَوی.
-
واژههای مشابه
-
افراط کردن
لغتنامه دهخدا
افراط کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از حد درگذشتن . زیاده روی کردن در کاری . اسراف . شورش را درآوردن در افراط و رجوع به افراط شود.
-
بحد افراط
دیکشنری فارسی به عربی
ايضا
-
افراط کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مسرف
-
افراط کار
دیکشنری فارسی به عربی
مبذر