کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افرازنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افرازنده
/'afrāzande/
معنی
بلندکننده؛ بالابرنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افرازنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'afrāzande بلندکننده؛ بالابرنده.
-
افرازنده
لغتنامه دهخدا
افرازنده . [ اَ زَ دَ / دِ ] (نف ) بلندکننده .
-
جستوجو در متن
-
فرازنده
فرهنگ نامها
(تلفظ: farāzande) (صفت فاعلی از فراختن) ، (در قدیم) افرازنده ، بر پادارنده .
-
برافرازنده
لغتنامه دهخدا
برافرازنده . [ ب َ اَ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بلندکننده . بالابرنده . || برکشنده . رجوع به افرازنده شود.
-
شائل
لغتنامه دهخدا
شائل . [ ءِ ] (ع ص ) ناقة شائل ؛ شتر ماده ٔ بی شیر دم برداشته جهت گشنی . (منتهی الارب ). ج ، شُوَّل ، شُیَّل ، شِیَّل ، شِوّال . (اقرب الموارد). || بردارنده و بلندکننده و افرازنده . (ناظم الاطباء).
-
شایل
لغتنامه دهخدا
شایل . [ ی ِ ] (ع ص ) شائل . ناقة شائل ؛ شتر ماده دم برداشته جهت گشنی . (از شمس اللغات )(از منتهی الارب ). || بردارنده و بلندکننده و افرازنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به شائل شود.
-
متخبی
لغتنامه دهخدا
متخبی . [ م ُ ت َ خ َب ْ بی ] (ع ص ) خباء افرازنده . و خباء ککساء، خرگاه را گویند. (آنندراج ). بر پا کننده ٔ خرگاه و چادر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخبی شود.
-
معلی
لغتنامه دهخدا
معلی . [ م ُ ] (ع ص ) بلندگرداننده و افرازنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر بلندی برآینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اِعلاء شود.
-
معلی
لغتنامه دهخدا
معلی . [ م ُ ع َل ْ لی ] (ع ص ) بلندکننده و افرازنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعلیة شود. || آنکه به جانب راست ناقه و گوسپند به دوشیدن آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه از جانب راست ، گوسپند و ماده شتر را بدوشد. (ناظم الاطباء) ...
-
افرازه
لغتنامه دهخدا
افرازه . [ اَ زَ / زِ ] (اِ) شعله ٔ آتش . فتیله . (از فرهنگ جهانگیری ) : کنم ز آتش طبع توافرازه بلندز آفرین تو اگر باشد افروزه ٔ من . سوزنی .نرم گشته به بوس و لابه ٔ من گرم گشته به افرازه ٔ من . سوزنی .- آتش افرازه ؛ افرازنده ٔ آتش . آتش زنه . آنچه ...
-
فرازنده
لغتنامه دهخدا
فرازنده . [ ف َ زَ دَ / دِ ] (نف ) بلندکننده . (آنندراج ). بالاکننده و افرازنده . (ناظم الاطباء) : خداوند خورشید و گردنده ماه فرازنده ٔ تاج وتخت و کلاه . فردوسی .فروزنده ٔ اختر کاویان فرازنده ٔ تخت و بخت کیان . فردوسی .- برفرازنده ؛ فرازنده . آنکه چ...
-
گستر
لغتنامه دهخدا
گستر. [ گ ُ ت َ ] (نف ) پهن کننده . افرازنده . (برهان ). و بصورت ترکیب با کلمات دیگر چون ایمان ، کین ، سایه ، جفا، ثنا، لذت و جز اینها به کار رود : رستم سزا بودی چو او بر پیل جستی چاکرش ننوشت کفر و شرک را جز تیغ ایمان گسترش . ناصرخسرو (دیوان چ دوم ته...