کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افراد
/'afrād/
معنی
= فرد
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
کسان، همگان
دیکشنری
people, troops
-
جستوجوی دقیق
-
افراد
فرهنگ واژههای سره
کسان، همگان
-
افراد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فَرْد] 'afrād = فرد
-
افراد
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ فرد.
-
افراد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) یکی کردن ، جدا کردن . 2 - (مص ل .) تنها به کاری روی آوردن .
-
افراد
لغتنامه دهخدا
افراد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فرد، بمعنی تنها و طاق و ضد زوج . (آنندراج ). ج ِ فرد، تنها و نصف زوج که طاق باشد. (از منتهی الارب ).- افرادالنجوم ؛ ستارگان روشن که در کرانه ٔ آسمان برآید. فرودالنجوم کذلک . (منتهی الارب ). ستارگان روشن در کرانه های آسمان . ...
-
افراد
لغتنامه دهخدا
افراد. [ اِ ] (ع مص ) تنها کردن چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (مؤید). تنها کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها در کاری درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : در مداومت مدام و منادمت پریچهرگان ...
-
واژههای مشابه
-
حج افراد
لغتنامه دهخدا
حج افراد. [ ح َج ْ ج ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سه نوع حج که حج تمتع و حج قران و حج افراد است . رجوع به کتب فقیهه ٔ شیعه و رجوع به حج در همین لغت نامه شود.
-
accessible travel path
مسیر افراد کمتوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مسیری بیمانع برای ورود به ساختمان یا جابهجایی در داخل آن برای افراد کمتوان پیاده یا دارای صندلی چرخدار از توقفگاه تا هر نقطهای که موردنظر باشد
-
accessible entrance
ورودی افراد کمتوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مکان یا مؤسسه یا سازمانی که برای افراد کمتوان پیاده یا دارای صندلی چرخدار مناسبسازی شده است و توقفگاه خودرو نیز دارد
-
احد افراد العائلة المالکة
دیکشنری عربی به فارسی
سلطنتي , شاهانه , ملوکانه , همايوني , شاهوار , خسروانه
-
اجتماع افراد یک تیم
دیکشنری فارسی به عربی
تلملم
-
روحیه افراد مردم
دیکشنری فارسی به عربی
روح معنوية
-
استفاده از افراد (نیروهاى) مسلّح
دیکشنری فارسی به عربی
استخدام القوّات المسلّحة
-
تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
دیکشنری فارسی به عربی
احتکار القلة