کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتصال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتصال
لغتنامه دهخدا
افتصال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از شیر باز کردن کودک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازگرفتن کودک را از شیر. (از اقرب الموارد). || نهال خرمابن از جای بجای دیگر بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). (از ناظم الاطباء). بردن نهال خرما از جای آن ب...
-
جستوجو در متن
-
مفتصل
لغتنامه دهخدا
مفتصل . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) کسی که نهال خرما از جایش به جای دیگری برد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به افتصال شود.
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...