کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتزاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتزاز
لغتنامه دهخدا
افتزاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیره گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیره شدن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
افتضاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eftezāz ۱. اندکاندک آب ریختن.۲. ازالۀ بکارت کردن.
-
افتضاض
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - دوشیزگی را ربودن . 2 - اندک اندک ریختن آب . 3 - سر آمدن عده زن .
-
افتضاض
لغتنامه دهخدا
افتضاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دوشیزگی ربودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دوشیزگی ببردن . (المصادر زوزنی ). || اندک اندک ریختن آب را و به آب روان رسیدن و بر وقت خروج آب رسیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم کم آب ریختن ی...
-
افتظاظ
لغتنامه دهخدا
افتظاظ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فشاردن آب شکنبه را. || آب دادن شتر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دهان شتر بستن تا نشخوار نزند تا اگر خداوند شتر تشنه بود، شکم او را کفاند و سرگین بفشارد و آب را بخورد. (آنندراج ). فشاردن شکنبه را و آب آنر...