کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عفتان
لغتنامه دهخدا
عفتان . [ ع ِ ] (ع ص ) به معنی عِفِتّان است . (از اقرب الموارد). رجوع به عفتان شود.
-
عفتان
لغتنامه دهخدا
عفتان . [ ع ِ ف ِت ْ تا ] (ع ص ) مرد توانا فربه و پرگوشت و گرداندام . درشت خلقت زورمند. (از منتهی الارب ). بر وزن و معنی صفتان است ، و آن را با یاء نسبت نیز بکار برند مبالغه را وعِفتّانی گویند. و برخی آن را بصورت عِفْتان خوانده اند به معنی سخت و قوی ...
-
عفطان
لغتنامه دهخدا
عفطان . [ ع َ ف َ ] (ع مص ) تیز دادن بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَفط. رجوع به عفط شود.
-
جستوجو در متن
-
saltatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرطوب کننده، افتان و خیزان، رقصی، جست وخیزی
-
saltatorial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
saltatorial، رقصی، جست وخیزی، افتان و خیزان
-
فتان
لغتنامه دهخدا
فتان . [ ف ُ ] (نف ، ق ) افتان : دلش حیران شد از بی یاری بخت فتان ،خیزان ، ز ناهمواری بخت . نظامی .رجوع به افتان و افتادن شود.
-
ebb tide
جزرکِشَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک] بخشی از چرخۀ کِشَند بین فراکِشَند و فروکِشَندِ پسازآن متـ . کِشَند اُفتان falling tide
-
نالاندن
لغتنامه دهخدا
نالاندن . [دَ ] (مص منفی ) مقابل لاندن به معنی حرکت دادن و جنباندن و افتان و خیزان حرکت کردن . رجوع به لاندن شود.
-
حرجمة
لغتنامه دهخدا
حرجمة. [ ح َ ج َ م َ ] (ع مص ) بر یکدیگر افتان بازگردانیدن شتران را. (منتهی الارب ).
-
فاخیز
لغتنامه دهخدا
فاخیز. (اِمص مرکب ) واخیز.- فاخیز آمدن ؛ جنبیدن و واخیزیدن . (ناظم الاطباء).- || افتان و خیزان مانند مستان و کودکان حرکت کردن . (ناظم الاطباء).
-
متمایح
لغتنامه دهخدا
متمایح . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) پیچ پیچان رونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). می خواره ٔ افتان و خیزان رونده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تمایح شود.
-
متمخط
لغتنامه دهخدا
متمخط. [ م ُ ت َ م َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که بینی افشاند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آن که افتان و خیزان و مضطربانه می رود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تمخط شود.
-
مترنح
لغتنامه دهخدا
مترنح . [ م ُ ت َ رَن ْ ن ِ ] (ع ص ) ناونده از مستی . (آنندراج ). افتان و خیزان حرکت کننده از مستی . (ناظم الاطباء). || کسی که اندک شراب می آشامد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنح شود.
-
ان
لغتنامه دهخدا
ان . [ اَ ] (اِ) بلغت زندو پازند، مادر. والده . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) . || هرگاه در آخر کلمه آرند افاده ٔ فاعلیت کند، مانند افتان و خیزان . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). رجوع به «آن » در همین لغت نامه شود.