کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتار
لغتنامه دهخدا
افتار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فتر.
-
افتار
لغتنامه دهخدا
افتار. [ اِ ] (ع مص ) سست گردانیدن کسی را بیماری . || شکسته شدن نگاه کسی از فروهشتگی مژگان . || سست گردیدن شرابخوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب و شیر گرم کردن نه سخت . (المصادر زوزنی ). ملایم کردن آب یعنی گرم کردن نه سخت . (یاددا...
-
افتار
لهجه و گویش بختیاری
eftâr افطار.
-
واژههای همآوا
-
افطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eftār ۱. (فقه) باز کردن روزه با خوردن غذا؛ روزه گشادن؛ روزه شکستن.۲. (اسم) (فقه) [مجاز] وقت روزه گشادن.۳. (اسم) [مجاز] = افطاری
-
افطار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزه شکستن . 2 - (اِمص .) روزه گشایی .
-
افطار
لغتنامه دهخدا
افطار. [ اِ ] (ع مص ) روزه گشادن و روزه گشایانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روزه شکستن و روزه گشادن . و با لفظ کردن مستعمل است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). روزه گشادن . (المصادر). روزه بگشادن . (تاج المصادر بیهقی ). باز کردن و گشودن روزه را. ن...
-
افطار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: efdâr طاری: aftâr طامه ای: efdâr طرقی: afdâri کشه ای: aftâr نطنزی: efdâr
-
جستوجو در متن
-
شرابخوار
لغتنامه دهخدا
شرابخوار. [ ش َ خوا / خا ] (نف مرکب ) می پرست . میخواره . خمار. (ناظم الاطباء). باده خوار. شارب الخمر. آشامنده ٔ شراب . میخواره : چون این احوال فاش گشت دیگران اولاد آمدند و موافقت کردند تا به کمتر از صد سال همه آتش پرست و شرابخوار شدند. (قصص الانبیاء...