کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتاده شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
به افتاده
لغتنامه دهخدا
به افتاده . [ ب ِه ْ اُ دَ /دِ ] (اِمص مرکب ) کنایه از بهبود باشد و بهبود بمعنی خیریت . (برهان ). بهبود بیمار است یعنی خیریت و به بودن . (آنندراج ) (انجمن آرا). تندرستی و صحت . || (ن مف مرکب ) زورآور و توانا. (ناظم الاطباء).
-
جا افتاده
لغتنامه دهخدا
جا افتاده . [ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بجای خود قرار گرفته . || کارکشته . سرد و گرم روزگار دیده . رسیده . منعقد. وزین . مجرب . پخته . سنجیده . موزون .
-
عقب افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'aqab[']oftāde ۱. آنکه در کسبوکار یا علموهنر از دیگران عقبمانده باشد.۲. (روانشناسی) = عقبمانده
-
پس افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pas[']oftāde عقبافتاده؛ واپسمانده.
-
جا افتاده
دیکشنری فارسی به عربی
ناضج
-
عقب افتاده
دیکشنری فارسی به عربی
اعق , خلفيا
-
پیش افتاده
دیکشنری فارسی به عربی
متقدم
-
بار افتاده
لهجه و گویش تهرانی
آدم شریفی که دچار افلاس شده باشد
-
جا افتاده
لهجه و گویش تهرانی
مسن
-
دور افتاده
واژهنامه آزاد
مهجور
-
پیش پا افتاده
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ اُ دِ)(ص مف .)بی قدر، ناچیز.
-
پیش پا افتاده
دیکشنری فارسی به عربی
امر اعتيادي , عادي
-
کودک تازه براه افتاده
دیکشنری فارسی به عربی
طفل
-
بدهی پس افتاده
دیکشنری فارسی به عربی
ظهر , متاخر
-
ملت عقب افتاده
دیکشنری فارسی به عربی
الشعب المختلف