کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افاضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افاضة
لغتنامه دهخدا
افاضة. [ اِ ض َ ] (ع مص ) آب را بر خود ریختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی ). آب بر تن ریختن . (تاج المصادر بیهقی ). آب بر بدن خود ریختن . (از اقرب الموارد). || یکبار روان شدن مردم از عرفات بسوی منی . (منتهی الارب ) (از آنند...
-
واژههای مشابه
-
افاضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: افاضَة] ‹افاضت› 'efāze فیض و بهره رساندن بهویژه از راه سخن گفتن.
-
افاضه
فرهنگ فارسی معین
(اِ ض ِ) [ ع . افاضة ] (مص م .) 1 - پر کردن ظرف تا لبریز شود. 2 - وارد شدن در سخن و حدیث . 3 - فیض رساندن ، بهره .
-
افاضه
دیکشنری فارسی به عربی
انتشار
-
واژههای همآوا
-
عفازة
لغتنامه دهخدا
عفازة. [ ع َ زَ ] (ع اِ) یکی عَفاز. (از اقرب الموارد). رجوع به عفاز شود. || پشته ٔ زمین . (از منتهی الارب ). اکمة. (اقرب الموارد).
-
عفازة
لغتنامه دهخدا
عفازة. [ ع ُ زَ ] (ع اِ) بار پنبه . (منتهی الارب ). غوزه ٔ دهان گشاده . (دهار). جوزالقطن . (اقرب الموارد). جوزةالقطن است که به فارسی کوزک و به شیرازی خروک و به اصفهانی کوکوزک پنبه و به هندی دهیری نامند. (مخزن الادویه ). جوزق و بار پنبه . (ناظم الاطبا...
-
افازة
لغتنامه دهخدا
افازة. [ اِ زَ ] (ع مص ) فیروز گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فیروزی دادن . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). پیروز کردن . (المصادر زوزنی ). پیروز ساختن کسی را بر چیزی . (از اقرب الموارد). یقال : افازه اﷲ بکذا؛ فیروز گرداند خدای او را در چنین کا...
-
افاضت
لغتنامه دهخدا
افاضت . [ اِ ض َ ] (ع مص ) فیض دادن و خیر بسیار رسانیدن . (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). افاضة عربی است که در فارسی به این صورت نوشته شود : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات .... و افاضت جود... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل ب...
-
افاظة
لغتنامه دهخدا
افاظة. [ اِ ظَ ] (ع مص ) هلاک کردن . (آنندراج )(مؤید الفضلاء). میرانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): افاظه اﷲ؛ بمیراند او را خدای . کذلک افاظ اﷲنفسه . یقال : ضربته حتی افظت نفسه . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
افاضات
لغتنامه دهخدا
افاضات . [ اِ ] (ع اِ) ج افاضة، مأخوذ از تازی . افاضه ها. (از ناظم الاطباء).
-
exuberated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحریک شده، فراوان بودن، بسیار بودن، لبریزبودن، بارور بودن، افاضه شدن، وفور داشتن
-
exuberating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیری، فراوان بودن، بسیار بودن، لبریزبودن، بارور بودن، افاضه شدن، وفور داشتن