کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغیال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغیال
/'aqyāl/
معنی
= غیل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغیال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غیل] [قدیمی] 'aqyāl = غیل
-
اغیال
لغتنامه دهخدا
اغیال . [ اَ ] (اِخ ) رودباری است به یمامه یا آن ذات اغیال است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اغیال
لغتنامه دهخدا
اغیال . [ اَ ] (ع اِ)ج ِ غِیل ؛ درختان انبوه و درهم و درختان نی و حلقا وبیشه ٔ شیر و جنگل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ غِیل ، هر رودبار باآب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غُیول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اغیال
لغتنامه دهخدا
اغیال . [ اِ ] (ع مص ) به سال دو باربچه آوردن گوسپندان : اغیلت الغنم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به سال دو بچه آوردن گوسپندان . (آنندراج ). دو بار بچه زائیدن گوسپند در سال . (از اقرب الموارد). || درهم پیچیده شاخ و برگ گردیدن درخت : اغیل الشجر. (...
-
واژههای مشابه
-
ذات اغیال
لغتنامه دهخدا
ذات اغیال . [ ت ُ اَغ ْ ] (اِخ ) رودباری است به یمامة. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اقیال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قَیل] [قدیمی] 'aqyāl سروران؛ رؤسا.
-
اقیال
لغتنامه دهخدا
اقیال . [ اَق ْ ] (ع اِ) ج ِ قَیل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بزرگواران . (غیاث اللغات ).- اقیال الیمن ؛ پادشاهان یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طبری گوید: مردم یمن سردار لشکر را قیل گویند و باهر قیلی ده هزار تن [ سپاهی ] است . و رجوع به ...
-
جستوجو در متن
-
غیل
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.)1 - درختان انبوه و درهم . 2 - ب یشة شیر. ج . اغیال ، غیول . 3 - جنگل .
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . (ع اِ) درختان انبوه و درهم ، بفتح اول هم به همین معنی است . درختان نی و حلفا. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیستان . (غیاث اللغات ). || بیشه ٔ شیر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). غیلَة با افزودن هاء به آخر آن گفته نمیشود. (منتهی الارب...
-
اغالة
لغتنامه دهخدا
اغالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) شیر غیل خورانیدن بچه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ): اغالت المراءة ولدها؛ شیر غیل خورانید... و اغیلته بالتمام مثله . (منتهی الارب ). شیر دادن زن بچه خود را در حاملگی . (از اقرب الموارد). || گرد آمدن کسی با زن مرضع: اغا...
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (ع مص ) شیر دادن زن بچه را در حال حاملگی . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). || (اِ) شیر که زن جماع کرده بچه را دهد یا شیر زن باردار و آن بغایت مضر است . (منتهی الارب ). شیری که زن در هنگام جماع یا بهنگام آبستنی به طفل دهد و آن بغایت مضر...