کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغنیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغنیا
/'aqniyā/
معنی
= غنی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغنیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: اغنیاء، جمعِ غَنیّ] 'aqniyā = غنی
-
اغنیا
لغتنامه دهخدا
اغنیا. [ اَ ] (از ع ، ص ، اِ) مأخوذ از تازی . توانگران . مالداران . (ناظم الاطباء) : ملوک و اغنیا را در چشم همت او هیبت و شوکت نمانده . (گلستان ).- حکومت اغنیا ؛ حکومت سرمایه داران .
-
واژههای مشابه
-
حکومت معدودی از اغنیا و ثروتمندان
دیکشنری فارسی به عربی
حکم القلة
-
جستوجو در متن
-
حکم القلة
دیکشنری عربی به فارسی
حکومت معدودي از اغنيا و ثروتمندان
-
اشراف
واژگان مترادف و متضاد
اعیان، اغنیا، بزرگان، بزرگزادگان، بلندپایگان، نجبا
-
مساکین
واژگان مترادف و متضاد
بیبضاعتها، بیچارگان، بینوایان، تهیدستان، فقیران، فقرا، مسکینان، مسکینها ≠ اغنیا، ثروتمندان
-
تجار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازرگانان، تاجران، سوداگران ۲. اغنیا، پولداران، ثروتمندان ≠ فقرا
-
اعیان
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغنیا، ثروتمندان، دولتمندان ۲. اشراف، معاریف، نجبا، نخبگان ۳. اموالغیرمنقول، زمین
-
کجواجی
لغتنامه دهخدا
کجواجی . [ ک َج ْ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کجواج . کجی . معوجی . ناراستی : ننمودن عیب اغنیا ازمال است کجواجی شاخ را بود برگ پناه . محمدجان قدسی (از آنندراج ).و رجوع به کجواج شود.
-
کبیر
لغتنامه دهخدا
کبیر. [ ک ُ ب َ ] (اِخ ) (در اصطلاح نجوم هند) از اصحاب پرب و آن صاحب الشمال است و در حکمش خصب و گشادگی است و فساد اموال اغنیا. (تحقیق ماللهند ص 258).
-
گل گیر
لغتنامه دهخدا
گل گیر. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) مقراضی که گل شمع و چراغ را بدان گیرند. (آنندراج ). مقراضی که با آن گل فتیله ٔ چراغ برند. گاز : خاکساران ز اغنیا محتاج همراهی نیندشمعدان گل کجا دربند گل گیر طلاست .میرزا عبدالغنی (از آنندراج ).
-
تئاژنس
لغتنامه دهخدا
تئاژنس . [ ت ِ ژِ ] (اِخ ) نصراﷲ فلسفی در فرهنگ تاریخ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ آرد: جبار مدینه ٔ مِگارا بود که «سیلن » با دختر وی ازدواج کرد و او را در تحصیل حکومت جباری یاری نمود و بالاخره چون فقیران را بر ضد اغنیا برانگیخت ، طبقه ٔ اخیر بر او شورید...
-
زورین
لغتنامه دهخدا
زورین . (ص نسبی ) زورمند. زورناک . هر چیز پرزور و قوی . (از بهار عجم ) (از آنندراج ) : باده ٔ زورین نتابد پنجه ٔ هوش مراشکوه نگشاید ز هم لبهای خاموش مرا. امیر وقاری (از بهار عجم ).ایمنند اغنیا ز جور فلک بی کشاکش کمان زورین است . راضی (از آنندراج ).رج...