کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغنام
/'aqnām/
معنی
= غَنم
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غَنَم] [قدیمی] 'aqnām = غَنم
-
اغنام
لغتنامه دهخدا
اغنام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَنَم ، بز و گوسپندان . (غیاث اللغات ). گوسپندان و بز.(آنندراج ). گله ها. (منتهی الارب ). ج ِ غنم که بمعنی بزها و گوسپندان است و مفرد از خود ندارد. (از اقرب الموارد). غُنوم . اَغانِم . (از اقرب الموارد) : صهیل خیول و رغاء جم...
-
جستوجو در متن
-
cattle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاو، گله گاو، احشام و اغنام
-
غنم
فرهنگ فارسی معین
(غَ نَ) [ ع . ] (اِ.) گلة گوسفند. ج . اغنام .
-
گاوگوسفند
لغتنامه دهخدا
گاوگوسفند. [ ف َ ] (اِ مرکب ) در تداول بجای گاو و گوسفند استعمال شود و مراد اغنام و احشام است .
-
جلسد
لغتنامه دهخدا
جلسد. [ ج َ س َ ] (اِخ ) قرقگاه اغنام و احشام متعلق به بت جلسد. (از معجم البلدان ).
-
ناچرانده
لغتنامه دهخدا
ناچرانده . [ چ َ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) که چرانده نشده باشد. مزرعه و علفزاری که مواشی و اغنام در آن هنوز به چرا نرفته باشند.
-
تاسکرة
لغتنامه دهخدا
تاسکرة. [ ک َ رَ ] (معرب ، اِ) بلغت بربر کنگرک کوهی . گیاهی که اغنام آن را خورند. (دزی ج 1 ص 138).
-
نچرانده
لغتنامه دهخدا
نچرانده .[ ن َ چ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مقابل چرانده . رجوع به چرانده شود. || ناچرانده . ناچرانیده . مرتعی بکر و دست نخورده که اغنام در آن نچریده باشند.
-
پشم چین
لغتنامه دهخدا
پشم چین . [ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه بیرین کند. آنکه پشم اغنام و جز آن بُرَد. || (اِ مرکب ) افزاری که بدان پشم تن حیوانات ببرند.
-
خالدی
لغتنامه دهخدا
خالدی . [ ل ِ ] (اِخ ) نام تیره ای است از ایل کلهر که دارای دوهزار خانوار میباشد. شغل آنها تربیت اغنام و احشام است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 61).
-
هفتخوانی
لغتنامه دهخدا
هفتخوانی . [ هََ خوا / خا ] (اِخ ) محلی ییلاقی که در تابستان ساکنان قراء بلوک آلیان از بخش مرکزی شهرستان فومن برای هواخوری و تعلیف اغنام بدانجا میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
هارون آبادی
لغتنامه دهخدا
هارون آبادی . (اِخ ) تیره ای در حدود 600 خانوار از طایفه ٔ کلهر از ایلات کرد که به تربیت اغنام و احشام میپردازند و پیرو مذهب علی اللهی و تسنن هستند. (جغرافیایی سیاسی کیهان ص 61). رجوع به ایل کلهر شود.
-
قراتاتار
لغتنامه دهخدا
قراتاتار. [ ق َ] (اِخ ) قومی از اتراک که هلاکوخان ایشان را از مغولستان به ایران آورد و به روم فرستاد و آن قبیله سی وچهل هزار خانوار بودند و مواشی و مراعی و اغنام و اموال بسیار داشتند. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 515).