کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغمار
/'aqmār/
معنی
= غمر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی جمعِ غَمْر و غِمْر و غُمْر] [قدیمی] 'aqmār = غمر
-
اغمار
لغتنامه دهخدا
اغمار. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غُمر و غُمُر، بمعنی گول و زعفران . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نادان و ناآزموده کاران . (غیاث اللغات ). ج ِ غُمر،زعفران و نوعی طلا که زنان بر روی مالند. و ج ِ غِمر،بمعنی حقد و عطش . (از اقرب الموارد). ناآزمودگان . گ...
-
اغمار
لغتنامه دهخدا
اغمار. [ اِ ] (ع مص ) دلیر گشتن بر سختی گرما و راه رفتن سپس سستی آوردن . یقال : «اغمرنی الحر». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فتور یافتن گرماآنگاه دلیر شدن و براه درآمدن : اغمرنی الحر؛ ای فترفاجترأت علیه و رکبت الطریق . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اقمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قمر] 'aqmār = قمر
-
اقمار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ قَمَر. 1 - ماه ها، سیارات کوچکی که به دور یکی از سیارات می گردند. 2 - در فارسی ، کشورهای ضعیفی که از نظر سیاسی پیرو کشورهای قوی تر می باشند.
-
اقمار
لغتنامه دهخدا
اقمار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قمر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ قمر، به معنی ماه ازشب سوم تا آخر ماه . (آنندراج ). || ج ِ قمیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قمیر شود.
-
اقمار
لغتنامه دهخدا
اقمار. [ اِ ] (ع مص ) بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما درآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تباه گردیدن شیرینی و حلاوت میوه قبل از آنکه برسد. || اقمار ابل ؛ در گیاه بسیار افتادن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). |...
-
جستوجو در متن
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) قدح خرد یا خردتر. (منتهی الارب ). قدح کوچک ، و بقولی کوچکترین قدحها. ج ، غِمار، اَغمار. (از اقرب الموارد).
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ ِ ] (ع اِ) تشنگی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عطش . ج ، اَغمار. (اقرب الموارد). || کینه . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حقد. غل . (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد ناآزموده کار. (منتهی الارب ). غُمر. غَ...
-
اجلاف
لغتنامه دهخدا
اجلاف . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جِلف . مردمان فرومایه و سفله . سبک ساران . سبک مایگان : چون شب دررسید اجلاف آن عرب بر او هجوم کردند و جان عزیز او بر باد دادند و خون شریف او در خاک ریختند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از روی حمیت دین و غیرت اسلام . جایز نمی ...
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ ُ ] (ع ص ) کارها ناآزموده . (مهذب الاسماء).ج ، اَغمار. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). کار ناآزموده . (غیاث اللغات ). مرد ناآزموده کار. ناشی . ناآزموده . نازیرک . || گول . ج ، اَغمار. (منتهی الارب ). نادان . احمق . (غیاث اللغات ). غافل : ندان...
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ َ ] (ع مص ) پوشیدن آب چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). فروگرفتن آب چیزی را از بسیاری . (منتهی الارب ). || برتری یافتن بر کسی از حیث شرف . غمره القوم ؛ اذا علوه شرفاً. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || انداختن ...