کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغضب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغضب
معنی
خشمگين کردن , عصباني کردن , اتشي کردن , بسيار خشمگين کردن , برانگيختن , خراش دادن , سوزش دادن , ازردن , رنجاندن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغضب
لغتنامه دهخدا
اغضب . [ اَ ض َ ] (ع اِ) مابین نره تا ران . (منتهی الارب ). از مابین نره تا ران . (ناظم الاطباء). مابین شرم تا ران . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
اغضب
دیکشنری عربی به فارسی
خشمگين کردن , عصباني کردن , اتشي کردن , بسيار خشمگين کردن , برانگيختن , خراش دادن , سوزش دادن , ازردن , رنجاندن
-
جستوجو در متن
-
اتشی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغضب
-
بسیار خشمگین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغضب
-
سوزش دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اغضب
-
خراش دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اغضب , وخز
-
رنجاندن
دیکشنری فارسی به عربی
اتعب , ازعج , اغضب , اغظ , اکبح , اهن
-
عصبانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضطراب , اغضب , خبل , دم , سرطان بحري , مجنون
-
خشمگین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر (مع الشد) , ازعج , اغضب , اغظ , بخور , غضب , قطران , هيج , ورط
-
ازردن
دیکشنری فارسی به عربی
اتعب , احزن , اذي , ازعج , اصب , اغضب , اغظ , اکبح , حصباء , قطران , مزق , مشبک , مقص , مهماز , وخز
-
برانگیختن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر (مع الشد) , اجل , اغضب , حرارة , حرض , حرض عليه , شغل , مريض , نبات القراص ، استفزاز
-
مکتوب
لغتنامه دهخدا
مکتوب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) نبشته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوشته . (آنندراج ). نوشته . نوشته شده . مزبور. مرقوم . مقابل ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریة و الانجیل . (قرآن...
-
ران
لغتنامه دهخدا
ران . (اِ) قسمتی از پای از بالای زانو تا کشال . از بیخ کمر تا زانو. (یادداشت مؤلف ). فخذ و آن جزئی از بدن انسان و دیگر حیوانات که در مابین کمر و زانو واقع شده . (ناظم الاطباء). بعربی فخذ گویند. (برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 11) (از آنندراج ). فخذ. (دها...