کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغشته
لغتنامه دهخدا
اغشته . [ اَ غ َ ت َ / ت ِ ] (ص ) آمیخته . آلوده . (برهان ) (آنندراج ). آغشته . آمیخته . آلوده . (ناظم الاطباء). آغشته . (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به آغشته شود. || ترکرده . (برهان ) (آنندراج ). زمین ترکرده . (ناظم الاطباء). رجوع به آغشته شود.
-
واژههای مشابه
-
آغشته
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیخته، قاطی ۲. مشوب ۳. آلوده، ملوث ۴. خیسانده، نمکرده
-
آغشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqešte ۱. آلوده.۲. ترشده.۳. آمیختهشده با چیزی.
-
آغشته
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ تِ)(ص مف .) 1 - خیسانده ، نم داده . 2 - آب داده . 3 - آلوده .
-
آغشته
لغتنامه دهخدا
آغشته . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) نرم کرده با نم و تری . ترنهاده . خیسانیده . خیس کرده . آغارده . آغاریده . فژغرده . || آلوده . مضمخ . ملطخ . ترکرده . مبلول . || آمیخته . ممزوج . مخلوط. (از فرهنگها). || زمین آب داده . (از برهان ) : فروبارم...
-
آغشته شدن
لغتنامه دهخدا
آغشته شدن . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن .
-
آغشته کردن
لغتنامه دهخدا
آغشته کردن . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن .
-
واژههای همآوا
-
آغشته
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیخته، قاطی ۲. مشوب ۳. آلوده، ملوث ۴. خیسانده، نمکرده
-
آغشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqešte ۱. آلوده.۲. ترشده.۳. آمیختهشده با چیزی.
-
آغشته
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ تِ)(ص مف .) 1 - خیسانده ، نم داده . 2 - آب داده . 3 - آلوده .
-
آغشته
لغتنامه دهخدا
آغشته . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) نرم کرده با نم و تری . ترنهاده . خیسانیده . خیس کرده . آغارده . آغاریده . فژغرده . || آلوده . مضمخ . ملطخ . ترکرده . مبلول . || آمیخته . ممزوج . مخلوط. (از فرهنگها). || زمین آب داده . (از برهان ) : فروبارم...
-
جستوجو در متن
-
آغشتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āqeštegi حالت و چگونگی آغشته؛ آغشته بودن.