کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغسام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغسام
لغتنامه دهخدا
اغسام . [ اَ ] (ع اِ) ابر پاره . غُسَم مثله . یقال : فی السماء غسم و اغسام ؛ ای قطع من السحاب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
اغسام
لغتنامه دهخدا
اغسام . [ اِ ] (ع مص ) تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ظلمانی شدن شب : اغسم اللیل ؛ اظلم . (اقرب الموارد). اغساء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
اقسام
واژگان مترادف و متضاد
۱. انواع ۲. وجوه ۳. انحا ۴. سوگندها
-
اقسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قِسم] 'aqsām = قِسم
-
اقسام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ قسم . 1 - بهره ها، بخش ها. 2 - گونه ها، جنس ها.
-
اقسام
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ قسم ؛ سوگندها.
-
اقسام
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .) سوگند دادن ، قسم دادن .
-
اقسام
لغتنامه دهخدا
اقسام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِسْم . جزٔها و قسم ها و درجه ها. (ناظم الاطباء) : ای نام تو بخشیده ٔ بخشنده ٔ اقسام اقسام مکارم را بخشی است از آن نام . مسعودسعد.رجوع به قسم شود. || ج ِ قَسَم . سوگندها. (غیاث اللغات ) (سیوطی ).
-
اقسام
لغتنامه دهخدا
اقسام . [ اِ ] (ع مص ) سوگند خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ). || بخش کردن . (آنندراج ).
-
اقصام
لغتنامه دهخدا
اقصام . [ اَ ](ع اِ) ج ِ قَصم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ قِصم . (ناظم الاطباء). رجوع به قصم شود.
-
جستوجو در متن
-
غسم
لغتنامه دهخدا
غسم . [ غ ُ س َ ] (ع اِ) ابرپاره . اغسام مثله ، یقال : فی السماء غسم و اغسام ؛ ای قطع من السحاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاره ای ابر. (از اقرب الموارد).
-
تاریک گردیدن
لغتنامه دهخدا
تاریک گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تاریک شدن . تاریک گشتن .تیره و تار شدن : غُربة؛ تاریک گردیدن . اِظلام ؛ تاریک گردیدن شب . اغضاء؛ تاریک گردیدن شب . ادجاء؛ تاریک گردیدن شب . تدجی ؛ تاریک گردیدن شب . دجو؛ تاریک گردیدن شب . غسو، اِغساء، غَسی ً، غ...