کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغرا
/'eqrā/
معنی
۱. برانگیختن؛ تحریک کردن.
۲. وادار کردن.
۳. دشمنی انداختن میان دو کس.
۴. آزمند گردانیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اغراء] [قدیمی] 'eqrā ۱. برانگیختن؛ تحریک کردن.۲. وادار کردن.۳. دشمنی انداختن میان دو کس.۴. آزمند گردانیدن.
-
اغرا
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . اغراء ] 1 - (مص م .) شوراندن ، تحریک کردن . 2 - (اِمص .) انگیزش .
-
اغرا
لغتنامه دهخدا
اغرا. [ اِ ] (از ع مص ) رجوع به اغراء شود.
-
واژههای مشابه
-
اغرا کردن
لغتنامه دهخدا
اغرا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تشویق کردن . ترغیب کردن . تحریض کردن : در نهان ایشان را اغرا کرده و دل قوی گردانیده . (تاریخ بیهقی ص 537). و رجوع به اغراء شود.
-
واژههای همآوا
-
اقرع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'aqra' شمشیر نیکوآهن.
-
اقرع
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) [ ع . ] (ص .) کل ، کچل .
-
آقرا
لغتنامه دهخدا
آقرا. (اِخ ) نام رودی از آب راهه های ارس .
-
اقرء
لغتنامه دهخدا
اقرء. [ اَ رَءْ ] (ع ن تف ) اسم تفضیل از قرائت . مقری تر. خواننده تر. داناتر بقرآن . آشناتر بقرائت قرآن و علوم آن . قال ابن کثیر: کان الصدیق اقرء الصحابة؛ ای اعلمهم بالقرآن . (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 29).
-
اقرع
لغتنامه دهخدا
اقرع . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) کل . (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (شرح نصاب ). مردکل [ کچل ] که موی سر او بعلتی افتاده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ، قُرع . قرعان . (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الا...
-
جستوجو در متن
-
تحذیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. احتراز، انذار ≠ اغرا، تحریک، تشویق، تحریض ۲. بازداری، حذر، منع ۳. بیم دادن، پرهیزاندن، باز داشتن، برحذرداشتن، ترساندن، ترسانیدن
-
اغرای کردن
لغتنامه دهخدا
اغرای کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحریض کردن . ترغیب نمودن . قوی دل گردانیدن : اغرای تمام کرده بود و کار ما را در چشم و دل ایشان سبک کرده و گفته که پای افشارید و هرچند مردم باید بفرستم . (تاریخ بیهقی ص 538). و رجوع به اغرا کردن و اغراء شود.
-
اغراء
لغتنامه دهخدا
اغراء. [ اِ ] (ع مص ) آزمند گردانیدن . یقال : اُغری به (مجهولاً)؛ یعنی آزمند آن گردید و اغراء به ؛ آزمند آن گردانید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آزمند گردانیدن . (آنندراج ). آزمند گردانیدن بچیزی و تحریض کردن بر آن : اغراه به اغراءً؛ ولعه و حضه علی...