کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغذیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغذیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اغذیَة، جمعِ غِذاء] 'aqziye = غذا
-
اغذیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ یِ) [ ع . اغذیة ] (اِ.) جِ غذاء؛ خوردنی ها.
-
اغذیه
دیکشنری فارسی به عربی
وقود
-
واژههای مشابه
-
اغذیة
لغتنامه دهخدا
اغذیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غذاء. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ِ غِذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ِ غِذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی . (از ...
-
snack bar
اغذیهفروشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] محل ارائۀ غذاهای ساده همراه با نوشیدنیهای غیرالکلی، معمولاً بهصورت سرپایی
-
اغذیه حاضر
دیکشنری فارسی به عربی
اطعمة مستحضرة
-
مغازه اغذیه فروشی
دیکشنری فارسی به عربی
اطعمة مستحضرة
-
جستوجو در متن
-
اطعمة مستحضرة
دیکشنری عربی به فارسی
اغذيه حاضر , مغازه اغذيه فروشي
-
delicatessen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلپذیر، مغازه اغذیه فروشی، اغذیه حاضر
-
armoires
دیکشنری انگلیسی به فارسی
armoires، گنجه، دولابچه، جای اغذیه
-
delis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلیس، اغذیه فروشی
-
cate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیت، اغذیه لذیذ
-
armoire
دیکشنری انگلیسی به فارسی
armoire، گنجه، دولابچه، جای اغذیه