کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغتدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغتدار
لغتنامه دهخدا
اغتدار. [ اِ ت ِ ] (ع مص )غدیره ساختن که نوعی از آش است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اتخاذ غدیرة: اغتدر الرجل ؛ اتخذغدیرة. (از اقرب الموارد). و رجوع به اغتذار شود.
-
واژههای همآوا
-
اقتدار
واژگان مترادف و متضاد
استطاعت، توانایی، سلطه، قدرت، وسع ≠ ضعف
-
اقتدار
فرهنگ واژههای سره
توانش، دست وار
-
اقتدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqtedār ۱. قدرت یافتن؛ توانا شدن؛ توانایی.۲. قدرت داشتن.
-
اقتدار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) توانمند شدن . 2 - (اِمص .) توانایی ، قدرت . ج . اقتدارات .
-
اقتدار
لغتنامه دهخدا
اقتدار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در دیگ پختن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر) (ناظم الاطباء). || توانا شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (آنندراج ). توانستن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم...