کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغبی
لغتنامه دهخدا
اغبی .[ اَ با ] (ع ص ) بهم پیچیده . یقال : غصن اغبی ؛ شاخ بهم پیچیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ): غصن اغبی ؛ شاخ انبوه بهم پیچیده . ج ، غُبی . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عقبی
واژگان مترادف و متضاد
آخرت، اخری، رستاخیز، عقبا، قیامت ≠ دنیا
-
عقبی
لغتنامه دهخدا
عقبی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) حمزةبن محمدبن عباس بن فضل بن حرث دهقان عقبی ، مکنی به ابواحمد. محدث و از اهالی عقبه ٔ بغداد بود و در ذیقعده ٔ سال 347 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ) (از معجم البلدان ).
-
عقبی
لغتنامه دهخدا
عقبی . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقبة، که پیش از هجرت ، انصار با پیامبر اسلام (ص ) در آنجا بیعت کردند، و هریک از کسانی را که در آنجا حضور داشتند «عقبی » نامند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عقبة شود. || منسوب به عقبة، که در ماورای نهر...
-
عقبی
لغتنامه دهخدا
عقبی . [ ع َ ق َ] (ص نسبی ) منسوب به عقب ، در تداول فارسی ، آنکه یا آنچه مؤخر باشد. مقابل جلوئی . رجوع به عَقِب شود.
-
عقبی
لغتنامه دهخدا
عقبی . [ ع َق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عقب که گویا بطنی از کنانه باشد و ابوالعافیة فضل بن عمیربن راشدبن عبداﷲ کنانی عقبی مصری بدانجا منسوب است . وی محدث بود و به سال 197 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
عقبی
لغتنامه دهخدا
عقبی . [ ع ُ ] (اِخ ) رضوان بن محمدبن یوسف عقبی شافعی مصری ، مکنی به ابونعیم . از حافظان حدیث بود و به سال 769 هَ . ق . در منیه ٔ عقبه در جیزة متولد شد و به سال 852 هَ . ق . در قاهره درگذشت . او راست : الاربعون المتباینه . المنتقی من طبقات الفقهاء. (...
-
عقبی
لغتنامه دهخدا
عقبی . [ ع ُ با ] (ع اِ) پاداش کار و حق . (منتهی الارب ). پاداش کار. (دهار) (از اقرب الموارد). || بدل چیزی . (منتهی الارب ). || آخر کار. (دهار). آخر هر چیزی . (از اقرب الموارد). سرانجام . (ترجمان القرآن جرجانی ) : والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم ... اول...
-
عقبی
فرهنگ فارسی معین
(عُ با) [ ع . ] (اِ.) 1 - آخرت ، جهان دیگر. 2 - رستاخیز، قیامت .
-
عقبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'oqbā = عقبا
-
جستوجو در متن
-
غبیاء
لغتنامه دهخدا
غبیاء. [ غ َب ْ] (ع ص ) درخت به هم پیچیده . غُصن اغبی ؛ شاخ به هم پیچیده : شجرة غبیاء کذلک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
پیچیده
لغتنامه دهخدا
پیچیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) درنوشته .لوله کرده . درنوردیده . نوشته . هر چیز که پیچیده باشد. (برهان ). || ملفوف . ملتوی . ملتوی به . لوی . رجوع به لوی شود. لفیف . (دهار). مطوی : بلیف خرما پیچیده خواهمت همه تن . منجیک .آنم که ضعیف و خسته تن می آیم جان...