کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغالش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغالش
لغتنامه دهخدا
اغالش . [ اَ ل ِ ] (اِ) بمعنی آغالش است که شورش انگیختن و بدآموزی و تحریض کردن نادانان بجهت خصومت انداختن میان مردم باشد و آن را بعربی اغرا گویند. (برهان ) (آنندراج ). آغالش و اغوا و برانگیختن و ترغیب و تحریض بر گناه . (ناظم الاطباء). رجوع به آغالش ش...
-
واژههای مشابه
-
آغالش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] 'āqāleš ۱. تحریک؛ تهییج.۲. برانگیختن به جنگوستیز.
-
آغالش
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِمص .) تحریک ، برانگیختن .
-
آغالش
لغتنامه دهخدا
آغالش . [ ل ِ ] (اِمص ) عمل و اسم مصدر آغالیدن . بدآموزی و تحریک و انگیختن و تحریض و تحریص و اغراء و تهییج و برفژولیدن و وژولیدن بجنگ و فتنه و فساد و خصومت . تحریش و ایساد و تغریش میان دو جانور. تیز کردن کسی را بر دیگری . شورانیدن بر یکدیگر. خبث کردن...
-
واژههای همآوا
-
آغالش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] 'āqāleš ۱. تحریک؛ تهییج.۲. برانگیختن به جنگوستیز.
-
آغالش
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِمص .) تحریک ، برانگیختن .
-
آغالش
لغتنامه دهخدا
آغالش . [ ل ِ ] (اِمص ) عمل و اسم مصدر آغالیدن . بدآموزی و تحریک و انگیختن و تحریض و تحریص و اغراء و تهییج و برفژولیدن و وژولیدن بجنگ و فتنه و فساد و خصومت . تحریش و ایساد و تغریش میان دو جانور. تیز کردن کسی را بر دیگری . شورانیدن بر یکدیگر. خبث کردن...
-
جستوجو در متن
-
آغال
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آغالیدن) [قدیمی] 'āqāl ۱. = آغالیدن۲. آغالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بدآغال، مردآغال.۳. (اسم مصدر) تحریک؛ آغالش.
-
آغال
لغتنامه دهخدا
آغال . (اِمص ) آغالش : ترک آغال و فتنه سازی کن جامه ٔ خُلق خود نمازی کن .؟
-
برآغالش
لغتنامه دهخدا
برآغالش . [ ب َ ل ِ ] (اِمص مرکب ) اسم مصدر است از برآغالیدن . رجوع به برآغالیدن و آغالش شود.
-
تند کردن
لغتنامه دهخدا
تند کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برآغالانیدن کسی : آغالش ؛ تند کردن دو تن بر یکدیگر. (فرهنگ اسدی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || سریع کردن در رفتارو حرکت . || زبان گز کردن غذا با افزودن ادویه و جز آن . رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
خالی یافتن
لغتنامه دهخدا
خالی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) تهی یافتن : همی جست و روزیش خالی بیافت بمردی بگفتار اندر شتافت . فردوسی .|| بخلوت یافتن . تنها یافتن . اِخلاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) : پس وزیر ابوعبداﷲ مهدی را خالی بیافت ، آغالش کرد. (مجمل...