کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغاز مدهوش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انجام و آغاز
لغتنامه دهخدا
انجام و آغاز. [ اَوُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اول و آخر : نجوید دگر پرده ٔ راز راخبرهای انجام و آغاز را.نظامی .
-
واقع در اغاز
دیکشنری فارسی به عربی
اولي
-
از اغاز تا انتها
دیکشنری فارسی به عربی
خلال
-
اغاز فصل جدید
دیکشنری فارسی به عربی
عهد
-
آغاز و انجام
فرهنگ گنجواژه
اول و آخر.
-
آغاز و پایان
فرهنگ گنجواژه
اول و آخر.
-
آغاز و فرجام
فرهنگ گنجواژه
اول و آخر.
-
اعلام نرخ در آغاز برخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← اعلام نرخ در آغاز تماس
-
charging information at call set-up time
اعلام نرخ در آغاز تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ ارتباط را در هنگام برقراری تماس در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام نرخ در آغاز برخوانی
-
اعلام هزینه در آغاز برخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← اعلام هزینه در آغاز مکالمه
-
charging information at call set-up time
اعلام هزینه در آغاز مکالمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ ارتباط را در ابتدای برقراری برخوانی در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام هزینه در آغاز برخوانی
-
اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
دیکشنری فارسی به عربی
جناس استهلالي
-
جستوجو در متن
-
entranced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
entranced، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن
-
entrancing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
entrancing، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن
-
entrance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورود، مدخل، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن