کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعیان دولت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعیان دولت
لغتنامه دهخدا
اعیان دولت . [ اَ ن ِ دَ / دُو ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اراکین سلطنت و وزراء و امرای ریاست . (آنندراج ). وزرای دولت . (ناظم الاطباء). بزرگان و اشراف حکومت .
-
واژههای مشابه
-
اعیان ثابته
لغتنامه دهخدا
اعیان ثابته . [ اَ ن ِ ب ِ ت ِ / ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صور اسماء الهی و صور علمیه . (ناظم الاطباء). صور اسمای الهی . (از کشف بنقل غیاث اللغات و آنندراج ).صور علمیه . (از مدارالافاضل بنقل غیاث اللغات و آنندراج ). حقایق ممکنات در علم حق تعالی ب...
-
اعیان نجسة
لغتنامه دهخدا
اعیان نجسة. [ اَ ن ِ ن َ ج ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فقها اشیائی را گویند که بذات خود نجس هستند. مقابل اعیان متنجس . و آن را نجاسات نیز گویند. محقق در کتاب شرایعالاسلام آرد: نجاسات ده قسم است : اول و دوم بول و غایط از جاندارانی که خون...
-
اعیان نشین
لغتنامه دهخدا
اعیان نشین . [ اَ ن ِ ] (ن مف مرکب ) محله ای که اعیان شهردر آن سکونت دارند، مانند خیابانهای شمالی طهران .
-
hotel premises
عرصه و اعیان مهمانخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ساختمان و محوطۀ هر مهمانخانه متـ . عرصه و اعیان هتل
-
عرصه و اعیان هتل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← عرصه و اعیان مهمانخانه
-
اعیان مضمونة بانفسها
لغتنامه دهخدا
اعیان مضمونة بانفسها. [ اَ ن ِ م َ ن َ ب ِ اَ ف ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) اموالی را گویند که هرگاه در دست غاصب یا آنکه در حکم غاصب است ، تلف شود، ملزم هست که در اموال مثلی ، مثل آن و در اموال قیمی ، قیمت آنرا بمالک بپردازد. (از تع...
-
اعیان مضمونة بغیرها
لغتنامه دهخدا
اعیان مضمونة بغیرها. [ اَ ن ِ م َ ن َ ب ِ غ َ رِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل اعیان مضمونة بنفسها است . مانند مبیع و عین مرهون . (از تعریفات جرجانی ).
-
لقب موروثی اعیان انگلیس
دیکشنری فارسی به عربی
دوق
-
اعیان و اشراف
فرهنگ گنجواژه
طبقات ممتاز.
-
جستوجو در متن
-
رایه
واژهنامه آزاد
(عربی) مجازاً، شاه و خدم و حشم وی. سلطان و درباریان و کوکبه و دستگاه خود شاه و ارکان مملکت و اعیان دولت و درباریانش (رک دهخدا).
-
فضل بن صالح
لغتنامه دهخدا
فضل بن صالح . [ ف َ ل ِ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) از افسران و اعیان دولت فاطمی مصر بود و بامر الحالم بامراﷲ در سال 400 هَ . ق . به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).
-
ارکان
لغتنامه دهخدا
ارکان .[ اَ ] (ع اِ) ج ِ رُکن . مبانی . پایه ها : بحکم تجربت احکام رایش همه ارکان ملک شهریار است . مسعودسعد.چه آستان که چون کعبه بخاکپای رُکبان آن تمسّک سزا و بموافقت و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 453). || کرانه ٔ قویتر چیزی . (منتهی ال...