کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعیان
/'a'yān/
معنی
۱. ثروتمندان؛ اشراف؛ بزرگان.
۲. [عامیانه] کسی که اخلاقی مانند اشراف و بزرگان دارد.
۳. ‹اعیانی› بناها؛ ساختمانها.
۴. ‹اعیانی› مصالح ساختمان از قبیل سنگ، آجر، چوب، آهن، در، پنجره، و امثال آنها.
۵. [قدیمی] = عین۱
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اغنیا، ثروتمندان، دولتمندان
۲. اشراف، معاریف، نجبا، نخبگان
۳. اموالغیرمنقول، زمین
دیکشنری
aristocracy, patrician
-
جستوجوی دقیق
-
اعیان
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغنیا، ثروتمندان، دولتمندان ۲. اشراف، معاریف، نجبا، نخبگان ۳. اموالغیرمنقول، زمین
-
اعیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عَین] 'a'yān ۱. ثروتمندان؛ اشراف؛ بزرگان.۲. [عامیانه] کسی که اخلاقی مانند اشراف و بزرگان دارد.۳. ‹اعیانی› بناها؛ ساختمانها.۴. ‹اعیانی› مصالح ساختمان از قبیل سنگ، آجر، چوب، آهن، در، پنجره، و امثال آنها.۵. [قدیمی] = عین۱
-
اعیان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ عین . 1 - بزرگان . 2 - اشراف . 3 - بناها، ساختمان ها، مصالح ساختمانی .
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است که ذکر آن در بیت زیر از گفته های عتیبةبن الحارث بن شهاب یربوعی آمده است :تروحنا من الاعیان عصراًفاعجلنا الالاهةأن تؤوبا.این بیت را بدین صورت ابوالحسن عمرانی آورده ولیکن ازهری آنرا بصورت زیر روایت کرده :تروحنا من ...
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اَ ] (ع اِ، ص ) ج ِ عَین . بزرگان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ِ عَین ، بمعنی شریف و گرامی قوم . (منتهی الارب ). اشراف . (دستورالعلماء). مأخوذ از تازی ، مردمان بزرگ و شریف و اصیل و پاک نژاد که بکیت ...
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اِ ] (ع مص ) بچشمه رسیدن درکندن چاه . (تاج المصادر بیهقی ). سوراخ کردن چشمه ٔ آب را، و نقب زدن در قنات . (ناظم الاطباء). حفر کردن تا بچشمه رسیدن : حفرت حتی اعینت ؛ ای بلغت العیون . مااعینه ؛ ای ما اشد اصابته بالعین . (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
اعیان ثابته
لغتنامه دهخدا
اعیان ثابته . [ اَ ن ِ ب ِ ت ِ / ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صور اسماء الهی و صور علمیه . (ناظم الاطباء). صور اسمای الهی . (از کشف بنقل غیاث اللغات و آنندراج ).صور علمیه . (از مدارالافاضل بنقل غیاث اللغات و آنندراج ). حقایق ممکنات در علم حق تعالی ب...
-
اعیان دولت
لغتنامه دهخدا
اعیان دولت . [ اَ ن ِ دَ / دُو ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اراکین سلطنت و وزراء و امرای ریاست . (آنندراج ). وزرای دولت . (ناظم الاطباء). بزرگان و اشراف حکومت .
-
اعیان نجسة
لغتنامه دهخدا
اعیان نجسة. [ اَ ن ِ ن َ ج ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فقها اشیائی را گویند که بذات خود نجس هستند. مقابل اعیان متنجس . و آن را نجاسات نیز گویند. محقق در کتاب شرایعالاسلام آرد: نجاسات ده قسم است : اول و دوم بول و غایط از جاندارانی که خون...
-
اعیان نشین
لغتنامه دهخدا
اعیان نشین . [ اَ ن ِ ] (ن مف مرکب ) محله ای که اعیان شهردر آن سکونت دارند، مانند خیابانهای شمالی طهران .
-
hotel premises
عرصه و اعیان مهمانخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ساختمان و محوطۀ هر مهمانخانه متـ . عرصه و اعیان هتل
-
عرصه و اعیان هتل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← عرصه و اعیان مهمانخانه
-
اعیان مضمونة بانفسها
لغتنامه دهخدا
اعیان مضمونة بانفسها. [ اَ ن ِ م َ ن َ ب ِ اَ ف ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) اموالی را گویند که هرگاه در دست غاصب یا آنکه در حکم غاصب است ، تلف شود، ملزم هست که در اموال مثلی ، مثل آن و در اموال قیمی ، قیمت آنرا بمالک بپردازد. (از تع...
-
اعیان مضمونة بغیرها
لغتنامه دهخدا
اعیان مضمونة بغیرها. [ اَ ن ِ م َ ن َ ب ِ غ َ رِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل اعیان مضمونة بنفسها است . مانند مبیع و عین مرهون . (از تعریفات جرجانی ).