کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعیاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعیاس
لغتنامه دهخدا
اعیاس . [ اِ ] (ع مص ) خشک گردیدن کشت . (ناظم الاطباء). تر نبودن در کشت : اعیس الزرع اعیاسا؛ لم یکن فیه رطب . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اعیاص
لغتنامه دهخدا
اعیاص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عیص ، درخت انبوه بهم پیچیده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عیص ، درخت بهم پیچیده ٔ انبوه . (از اقرب الموارد). عیصان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اعیاص
لغتنامه دهخدا
اعیاص . [اَ ] (اِخ ) از قریش ، پسران امیةبن عبدشمس اکبر. غیرعنابس چهار کس اند: عاص و ابوالعاص و عیص و ابوالعیص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعیاص از قریش پسران امیةبن عبدشمس . (آنندراج ). اعیاص از قریش ، فرزندان امیةبن عبدشمس اکبر، و آنها: عاص و ...