کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعمال البلد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
peace enforcement forces
نیروهای اِعمال صلح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نیروهای نظامیای که برای کسب اقتدار بینالمللی و وادار کردن کشورها به تابعیت از فرمانها و قطعنامههای سازمان ملل در جهت حفظ نظم و صلح جهانی تعیین میشوند
-
sexual coercion
اِعمالفشار جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] اِعمالفشار آشکار یا پنهان برای ایجاد رابطۀ جنسی با وعدۀ پاداش یا تهدید به مجازات
-
threat consequence
پیامد اِعمال تهدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] برهمزدن امنیت براثر کنشی تهدیدآمیز، شامل افشای اطلاعات و تقلب و ایجاد اختلال و سوءاستفاده
-
تقييم أعمال الدولة
دیکشنری عربی به فارسی
ارزيابي عملکرد دولت
-
اعمال تحریک آمیز
دیکشنری فارسی به عربی
إجراءاتٌ اسْتِفْزازية
-
اعمال تشنج آفرین
دیکشنری فارسی به عربی
إجراءاتٌ اسْتِفْزازية
-
اعمال نفوذ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
افرض
-
اعمال و رفتار
فرهنگ گنجواژه
کردار.
-
اعمال و کردار
فرهنگ گنجواژه
رفتار
-
افعال و اعمال
فرهنگ گنجواژه
کردار.
-
دست به اعمال غیر انسانی علیه شهروندان زد
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتکبَ إعمالاً غيرَ انسانية ضدّ المدنيينَ
-
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
دیکشنری فارسی به عربی
انجيلي
-
جستوجو در متن
-
محتسب
لغتنامه دهخدا
محتسب . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتساب . شمارکننده . شمارنده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشمارآورنده . (آنندراج ). || آزماینده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح فقه ) در اصطلاح فقهی انتساب بعمل احتساب می باشد که عبارت...
-
ظل
لغتنامه دهخدا
ظل . [ ظِل ل ] (ع اِ) سایه . فی ٔ. مقابل ضِخ ّ و آفتاب و برخی گفته اند ظل سایه ٔ اول روز است و فی ٔ سایه ٔ آخر روز. || پناه . کنف . ج ، ظِلال ، ظُلول ، اظلال ، اَظِلّة. (متن اللغة) : در ظل فتح یابد عالم لباس امن چون شد برهنه چهره ٔ خورشیدوار تیغ. مسع...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...