کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعمال البلد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعمال البلد
/'a'mālolbalad/
معنی
۱. دهکدههای تابع شهر.
۲. شهرهایی که زیر حکم یک حاکم باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعمال البلد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'a'mālolbalad ۱. دهکدههای تابع شهر.۲. شهرهایی که زیر حکم یک حاکم باشد.
-
واژههای مشابه
-
أَعْمَال
فرهنگ واژگان قرآن
کارها
-
اعمال کردن
فرهنگ واژههای سره
ورزانیدن
-
اعمال نظر
فرهنگ واژههای سره
انجام خواسته
-
threat action
اِعمال تهدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] انجام عملی برای از بین بردن امنیت سامانه
-
peace enforcement
اِعمال صلح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بهکارگیری نیروهای نظامی یا تهدید به استفاده از آنها که معمولاً برای کسب اقتدار بینالمللی و مجبور ساختن کشورها به تابعیت از فرمانها و قطعنامههای سازمان ملل در جهت حفظ نظم و صلح جهانی صورت میگیرد
-
نامه ٔ اعمال
لغتنامه دهخدا
نامه ٔ اعمال . [ م َ / م ِ ی ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کتاب کردار و افعال . (ناظم الاطباء). آنچه ملکین موکلین بر هر تن از آدمی نویسند از اعمال زشت و نیکو یوم الحساب را. (یادداشت مؤلف ) : چون قیر گشت نامه ٔ اعمال من ز جرم بر من وبال جرم ز قطمیر...
-
اعمال سیف
لغتنامه دهخدا
اعمال سیف . [ اَ ل ِ س َ ] (اِخ ) ناحیتی چند است (در اقلیم فارس ) بر کنار دریا همه گرمسیر و بیشتر عرب مقام دارند و آب و هوایش سخت مخالف بود و بعضی از این ولایات بسیف ابی زهیر و بعضی بسیف عماره منسوب است و حاصلشان جز غله و خرما نبود. (نزهة القلوب ج 3 ...
-
اعمال کردن
لغتنامه دهخدا
اعمال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بکار بستن . بکار انداختن . بکار بردن . عمل کردن .- اعمال نفوذ کردن ؛ نفوذ و قدرت را بکار بستن . از مقام خود در انجام دادن کاری استفاده کردن . اعتبار و شخصیت خود را بکار بردن .
-
اعمال یدی
لغتنامه دهخدا
اعمال یدی . [ اَ ل ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کارهای دست . آنچه با دست انجام گیرد.
-
اعمال زور
دیکشنری فارسی به عربی
عمل
-
قابل اعمال
دیکشنری فارسی به عربی
عملي
-
اعمال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انطبق , مارس
-
إعمال خشونت
دیکشنری فارسی به عربی
إستعمال العنف