کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعظام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تبجیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. احترام، اعظام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، تکریم ۲. بزرگشمردن، گرامی داشتن ≠ تحقیر
-
تکریم
واژگان مترادف و متضاد
۱. احترام، اعظام، اکرام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، توقیر، حرمت، سپاسداری، کرنش، مدح ≠ تحقیر ۲. گرامیداشتن، اکرام کردن
-
نامحترم
لغتنامه دهخدا
نامحترم . [ م ُ ت َ رَ ] (ص مرکب ) که درخور احترام گزاردن نیست . که مورد احترام و اعظام نیست . پست . سفله . ناارجمند. بی سروپا. بی ارزش . ناقابل .
-
بزرگ گردانیدن
لغتنامه دهخدا
بزرگ گردانیدن . [ ب ُ زُ گ َ دَ ] (مص مرکب ) اعظام . (منتهی الارب ). تفخیم . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). ابراح . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || اماله ناکردن در صرف . (مجمل اللغة).
-
ازنم
لغتنامه دهخدا
ازنم . [ اَ ن ُ ] (اِخ ) موضعی در قول کثیربن عبدالرحمن :تأملت من آیاتها بعد اهلهاباطراف اعظام فأذناب أزنُم محانی آناء کأن َّ دروسهادروس الجوابی بعد حَول مُجَرَّم ِ.و براء بجای زاء نیز روایت شده و ازنم ، اکثر و اغلب است . (معجم البلدان ).
-
خفیفة
لغتنامه دهخدا
خفیفة. [ خ َ ف َ ] (ع ص ) مؤنث خفیف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).- کواکب خفیفه ؛ نه کوکب است که نیک خرد می نماید از قدرسادس خردتر و این نه کوکب علاوه بر هزاروهشت کوکب است اقدار و اعظام سته است و بطلیموس این ن...
-
مراکب
لغتنامه دهخدا
مراکب . [ م َ ک ِ] (ع اِ) آن چیزها که بر آنها سوار شوند. (غیاث اللغات ). مَرْکَب . (منتهی الارب ). حیوان یا وسائلی که بر آنها سوار شوند و طی طریق کنند، اعم از اسب یا کشتی .رجوع به مرکب شود : بفرموده تا به وجه اعظام و احترام با ساز و عدت و آلت و اهبت ...
-
عظم
لغتنامه دهخدا
عظم . [ ع ُ ] (ع اِمص ) بزرگی و کلانی وبیشتری . (منتهی الارب ). بزرگی . (دهار). کلانی و بزرگی و عظمت و اهمیت و تکبر و بزرگ منشی . (ناظم الاطباء).- عظم نهادن ؛ اهمیت دادن . بزرگ شمردن : به عاجل الحال جواب نامه ٔ صاحب برید باز باید نبشت و این کار قائد...
-
بزرگ داشتن
لغتنامه دهخدا
بزرگ داشتن . [ ب ُ زُ ت َ ] (مص مرکب ) تعظیم . تفخیم . تجلیل . امجاد. تبجیل . تکریم . تجلیل کردن . اعزاز کردن . تعظیم کردن . احترام کردن . ادب کردن . توقیر.محترم شمردن . اعظام . تعزیز. اکبار. هشم . تهشیم . ترحیب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) ...
-
بزرگ داشت
لغتنامه دهخدا
بزرگ داشت . [ ب ُ زُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) احترام . تعظیم . تجلیل . اعزاز. تبجیل . تکریم . تفخیم . تعزیز به . حرمت . اعظام . تعظیم به . توقیر. اکرام . (یادداشت بخط دهخدا) : دو بدر صومعه ٔ من آمدند و من از بهر بزرگداشت ایشان برخاستم و در باز ک...
-
قدر
لغتنامه دهخدا
قدر. [ ق َ ] (ع اِ) اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) مقدار. (آنندراج ) : متحیر نه در جمال توام عقل دارم به قدر خود قدری . سعدی .فارغی از قدر جوانی که چیست تا نشوی پیر ندانی که چیست . سعدی .نه هر کس سزاوار باشد به صدرکرامت به فضل است و رتبت به قدر. سعدی...
-
قائم
لغتنامه دهخدا
قائم . [ءِ ] (اِخ ) ابن القادر ملقب به القائم بامر اﷲ (422- 467 هَ . ق .) بیست و ششمین خلیفه ٔ عباسی است . در ذی قعده ٔ سال 391 متولد شد. مردی دانشمند و خوش صورت ونیکوسیرت و بااقتدار بود و در عهد او و پدرش دولت عباسیان رونق گرفت در زمان او دولت بویهی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن ناقد، مکنی به ابوالازهر و ملقب به نصیرالدین . وزیر مستنصر خلیفه ٔ عباسی . هندوشاه در تجارب السلف ص 349 ببعد آرد: لقب و کنیه و نام و نسب او شمس الدین ابوالازهر احمدبن محمدبن علی بن احمدبن الناقد است و ا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب تراجم حفّاظ و مشایخ محدّثین و مشاهیر مفسّرین این دانشور جلیل و هنرمند نبیل را هم ابوالخیر مین...