کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعضا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعضا
/'a'zā/
معنی
= عضو
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اندام، جوارح
۲. پرسنل، کارمندان
برابر فارسی
هموندان، اندام ها
دیکشنری
membership
-
جستوجوی دقیق
-
اعضا
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندام، جوارح ۲. پرسنل، کارمندان
-
اعضا
فرهنگ واژههای سره
هموندان، اندام ها
-
اعضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اعضاء، جمعِ عضو] 'a'zā = عضو
-
واژههای مشابه
-
هفت اعضا
لغتنامه دهخدا
هفت اعضا. [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) کنایه از مجموع بدن آدمی است ، و تقسیم آن بدین ترتیب است : سر با گردن ، سینه وآنچه در آن است ، پشت و آلت تناسل ، و دو دست و دو پای . (آنندراج ). هفت اندام . (ناظم الاطباء) : او کشیده ز هفت اعضا، جان تو همی گوی هفت که به...
-
اسافلِ اعضا
لهجه و گویش تهرانی
پایین تنه
-
واژههای همآوا
-
أَئِذَا
فرهنگ واژگان قرآن
آيا وقتيکه
-
اعزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اعزّاء، جمعِ عَزیز] [قدیمی] 'a'ezzā = عزیز
-
جستوجو در متن
-
members
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعضا
-
کاربران
واژهنامه آزاد
اعضا.
-
جوارح
واژگان مترادف و متضاد
اعضا، اندامها
-
asynergy
ناهمکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نبود هماهنگی بین اعضا یا بخشها
-
ارگانیسم
واژگان مترادف و متضاد
اعضا، اندام، پیکره