کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عاشی
لغتنامه دهخدا
عاشی . (ع ص ) رجل عاش ؛ مرد شبانگاه خورنده . || مرد آهنگ کننده . (ناظم الاطباء). || قاصد و یا قصدکننده . (از تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
ابوالمصبح
لغتنامه دهخدا
ابوالمصبح . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) اعشی همدان . مسمّی به عبدالرحمن ، رجوع به اعشی ... شود.
-
مسحل
لغتنامه دهخدا
مسحل . [ م ِ ح َ ] (اِخ ) نام جنّیه ای که عاشق اعشی بود. (از منتهی الارب ). نام تابعه ٔ اعشی که از جنیّان بود و اعشی گمان می برد که او را دنبال می کند. (از اقرب الموارد).
-
عشی
لغتنامه دهخدا
عشی . [ ع ُش ْی ْ ] (ع ص ،اِ) ج ِ أعشی ̍. (ناظم الاطباء). رجوع به اعشی شود.
-
صناجةالعرب
لغتنامه دهخدا
صناجةالعرب . [ ص َن ْ نا ج َ تُل ْ ع َ رَ ] (اِخ ) لقب اعشی بن قیس است . رجوع به اعشی شود.
-
ابوبصیر
لغتنامه دهخدا
ابوبصیر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت اعشی بن قیس شاعر. رجوع به اعشی ... شود.
-
جدان
لغتنامه دهخدا
جدان . [ ج َدْ دا ] (اِخ ) تثنیه ، و نام موضعی است که در شعر اعشی آمده است . (از معجم البلدان ):فاحتلّت الغمرَ فالجدّین ِ فالفَرَعا. اعشی (از معجم البلدان ).
-
صیبون
لغتنامه دهخدا
صیبون . [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است و در شعر اعشی از آن ذکری رفته است . (معجم البلدان ).
-
غیلة
لغتنامه دهخدا
غیلة. [ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). نام جایی است که در شعر اعشی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
جماح
لغتنامه دهخدا
جماح . [ ج ِ ] (اِخ ) موضعی است .اعشی در شعر خود از آن ی-اد کند. (معجم البلدان ).
-
ضجن
لغتنامه دهخدا
ضجن . [ ض َ ج َ ] (اِخ ) کوهی است (و در شعر اعشی ذکر آن آمده ). (معجم البلدان ).
-
قطم
لغتنامه دهخدا
قطم . [ ق َ طَ ] (اِخ ) موضعی است ، و در اشعار اعشی از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
-
عنوباب
لغتنامه دهخدا
عنوباب . [ ع ِن ْ وَ ] (اِخ ) جایگاهی است در شعر أعشی . (از معجم البلدان ).
-
عنیبسات
لغتنامه دهخدا
عنیبسات . [ ع ُ ن َ ب ِ ] (اِخ ) نام موضعی است در شعر أعشی . (از معجم البلدان ).