کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعشار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعشار
/'a'šār/
معنی
= عُشر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عُشر] 'a'šār = عُشر
-
اعشار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ عشر؛ یک دهم ها.
-
اعشار
لغتنامه دهخدا
اعشار. [ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است به عقیق مدینه . (از معجم البلدان ) : ظللت َ باعشار لعینیک واشل علی الصدر من ماءالشؤون یسیل .(از معجم البلدان ).
-
اعشار
لغتنامه دهخدا
اعشار. [ اَ ] (ع اِ) ده آیتها. (آنندراج ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || ده یک . (آنندراج ). ج ِ عُشر، بمعنی دهم حصه باشد از چیزی . (غیاث اللغات ). ج ِ عُشر، یعنی ده یک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ِ عَشیر، ده یک .(منتهی ال...
-
اعشار
لغتنامه دهخدا
اعشار. [ اِ ] (ع مص ) عشراء شدن ناقة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عُشراء (ده ماهه یا هشت ماهه ) شدن شتر. (از اقرب الموارد). || صاحب شتران خورنده یک عشر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتران کسی عِشر (ده روز یا نه روز ...
-
جستوجو در متن
-
decimalizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decimalizes، به اعشار دراوردن، تبدیل به اعشار کردن
-
decimalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decimalize، به اعشار دراوردن، تبدیل به اعشار کردن
-
decimalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decimalizing، به اعشار دراوردن، تبدیل به اعشار کردن
-
اعاشیر
لغتنامه دهخدا
اعاشیر. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَعشار. (متن اللغة) (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به اَعشار شود.
-
اعشاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی منسوب به اعشار) [عربی. فارسی] (ریاضی) 'a'šāri ۱. مربوط به اعشار.۲. ارقام بعد از ممیز.
-
اعشاری
لغتنامه دهخدا
اعشاری . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اعشار.- حساب اعشاری ؛ قسمتی از علم حساب که در آن عدد صحیح تجزیه شود و اعداد کسری پیدا کند.
-
غیار
لغتنامه دهخدا
غیار. [ ] (هندی ، اِ) علم حساب غیار. کلمه ٔ هندی است بمعنی اعداد اعشار. محمدبن موسی خوارزمی آن را در اسلام منتشر ساخت ، و این حسابی سخت سهل و ساده است و ابداع آن بر حدت و سلامت فکر مردم هند دلیل است . (از طبقات الامم ).
-
اخماس
لغتنامه دهخدا
اخماس . [ اِ ] (ع مص ) پنج شدن . || خداوند شتران خمس شدن . || پنجم بآب آمدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). || در بیت ذیل سنائی این صورت آمده است و مکسور یا مفتوح بودن همزه ٔ آن نیز معلوم نیست ظاهراً از اصطلاحات تجوید یا نقطه و شکل است : به اخماس و به اع...
-
عشر
لغتنامه دهخدا
عشر. [ ع ِ ] (ع اِ) یک قطعه از هر چیزی که به ده قسمت شده باشد. (از اقرب الموارد). ده یک پاره ٔ چیز شکسته . (منتهی الارب ). || قطعه ای که از قدح یا دیگ می شکند، گوئی که آن قطعه ای است از ده پاره . ج ، أعشار. (از اقرب الموارد). || مابین دو نوبت آب شتر...