کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعزاز و آبرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعزاز و آبرو
فرهنگ گنجواژه
احترام.
-
جستوجو در متن
-
آبروی
لغتنامه دهخدا
آبروی . [ ب ِ ] (اِ مرکب ) آب روی . آبرو. حرمت . عزّت . شرف . اعتبار. ناموس . جاه . (ربنجنی ). عِرض . ارج . قدر. (ربنجنی ). شأن : درِ بی نیازی بشمشیر جوی بکشور بود شاه را آب روی . فردوسی .اگر راستی تان بود گفتگوی به نزدیک منْتان بود آبروی . فردوسی ....
-
پیش رفتن
لغتنامه دهخدا
پیش رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) جلو رفتن . مقابل پس رفتن . حرکت کردن بسوی مقابل . سلوف . زم . (منتهی الارب ) : درفش و پس لشکر و جای خویش برادرش را داد و خود رفت پیش . فردوسی .از آن پس بجنبید از جای خویش بنزدیک پرده سرا رفت پیش . فردوسی .اینهمه نیش م...