کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعراز
لغتنامه دهخدا
اعراز. [ اِ ] (ع مص ) تباه گردانیدن .(منتهی الارب ). فاسد گردانیدن و تباه کردن . (ناظم الاطباء). تباه کردن . (یادداشت مؤلف ). فاسد ساختن : اَعرزتنی من کذا؛ ای اعوزتنی منه . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اعراض
واژگان مترادف و متضاد
۱. انصراف، پشت کردن، رویگردانی، ضدیت، مخالفت ۲. ترس، هول ۳. کراهت، نفرت ≠ اقبال
-
اعراض
فرهنگ واژههای سره
رویگردان
-
اعراض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عَرَض] (فلسفه) 'a'rāz = عَرَض
-
اعراض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'rāz ۱. روی برگردانیدن؛ رخ برتافتن.۲. دوری کردن؛ پرهیز کردن؛ پرهیز کردن از چیزی.
-
اعراض
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ عِرض . 1 - آبروها. 2 - خواسته ها.
-
اعراض
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] جِ عَرَض ؛ بیماری ها.
-
اعراض
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (اِ.) شیر پستان زن هنگامی که عصبی یا وحشت زده باشد یا غم و اندوه شدیدی به او دست داده باشد. خوردن شیر اعراض باعث ناخوشی کودک می شود.
-
اعراض
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روی گردانیدن . 2 - برگشتن . 3 - نفرت داشتن . 4 - (اِمص .) نفرت ، کراهت .
-
ائراض
لغتنامه دهخدا
ائراض . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایراض شود.
-
اعراض
لغتنامه دهخدا
اعراض . [ اَ ] (اِخ ) نام قریه هایی است که میان حجاز و یمن و سراة قرار دارند. (از معجم البلدان ). و برای تفصیل به کتاب فوق رجوع شود.
-
اعراض
لغتنامه دهخدا
اعراض . [ اِ ] (ع مص ) روی گردانیدن از چیزی . (ناظم الاطباء). روی بگردانیدن از چیزی . (منتهی الارب ). روی از چیزی گردانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روی بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). روی گردانیدن . (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن ...
-
اعراض
لغتنامه دهخدا
اعراض .[ اَ ] (ع اِ) متاعها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کالا. و آنرا عَرَض نیز گویند. (از اقرب الموارد) : درهای خزاین بگشاد و ذخایر اموال و نفایس اعلاق و اعراض که اسلاف او بتدبیر و تقدیر وزراء بزرگ فراهم آورده بودند بر وجوه لشکر و قوام حشم و طبقات خد...
-
اِعراض
لهجه و گویش تهرانی
عذاب، ناراحتی ـ کهیر و جوش که از ناراحتی میزند