کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعذار
/'a'zār/
معنی
= عذر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عذر] [قدیمی] 'a'zār = عذر
-
اعذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'zār ۱. عذر آوردن؛ بهانه کردن.۲. عذر خواستن.۳. ترساندن.
-
اعذار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) عذر آوردن . 2 - پوزش خواستن . 3 - (اِمص .) پوزش ، عذر.
-
اعذار
لغتنامه دهخدا
اعذار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عُذر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عُذر، بمعنی بهانه . (آنندراج ). ج ِ عُذر، بمعنی حجت . (از اقرب الموارد) : برگشا گنجینه ٔ اسرار رادر سیوم دفتر بهل اعذار را. مولوی .و عذر در اصل بمعنای استناد کردن آدمی است بچیزی که گنا...
-
اعذار
لغتنامه دهخدا
اعذار. [ اِ ] (ع مص ) عذر آشکار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عذر کردن . (غیاث اللغات ). عذر را نمایاندن . (از اقرب الموارد). || پیدا کردن عذر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).بمعنی معذرت و عذر مصادر ثلاثی است یعنی گناه...
-
واژههای همآوا
-
ائزار
لغتنامه دهخدا
ائزار. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایزار شود.
-
اعظار
لغتنامه دهخدا
اعظار. [ اِ ] (ع مص ) زحمت دادن امتلاءشراب کسی را و گران شدن شکم از آن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
پلیدناک
لغتنامه دهخدا
پلیدناک . [ پ َ ] (ص مرکب ) آلوده به پلیدی . ناپاک : اعذار؛ پلیدناک شدن جای . (منتهی الارب ).
-
معذر
لغتنامه دهخدا
معذر. [م ُ ذِ ] (ع ص ) عذرخواه و آنکه دارای عذر باشد. (ناظم الاطباء). بهانه کننده و عذر آشکار نماینده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعذار شود.
-
مکتوبات
لغتنامه دهخدا
مکتوبات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکتوب . نامه ها و مراسلات و نوشتجات . (ناظم الاطباء). ج ِ مکتوبه : چون این مکتوبات را داعی به بخارا برد و در خدمت مولانا برهان اسلام ، اعذار واضح او تقریر کرد به سر رضا آمد. (جوامع الحکایات ).
-
نافع آمدن
لغتنامه دهخدا
نافع آمدن . [ ف ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) سودمند آمدن .مفید افتادن . || مؤثر افتادن . اثر بخشیدن . اثر کردن . فایده بخشیدن : از وعده و وعید سخن راند و به لطف و عنف اعذار و انذار مقدم داشت و هیچگونه نافع نیامد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 157).
-
ختنه کردن
لغتنامه دهخدا
ختنه کردن . [ خ َ ن َ / ن ِک َ دَ ] (مص مرکب ) بریدن . قطع کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن سر غلاف نره . اِعذار. (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) عُذر. اِعباش . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ختان . اختان . (تاج المصا...
-
ختنه سوران
لغتنامه دهخدا
ختنه سوران . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جشن و احتفالی است برای سنت ختنه کردن کودکی . این کلمه از «ختنه » عربی و «سور» فارسی که آن علامت احتفال است تشکیل شده . عِذار، عَذیر، عَذیَره . اعذار. مهمانی و جشن ختان .- امثال :ختنه سوران قاضی است ؛ مثلی ا...