کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعداء
لغتنامه دهخدا
اعداء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عدو.(دهار). ج ِ عدو، بمعنی دشمن که مفرد و مثنی و جمع ومذکر و مؤنث در وی یکسان است و گاه به این صورت جمع بندند چنانکه کلمه ٔ اعداء را به «اعاد» جمع بندندکه جمعالجمع باشد. (از اقرب الموارد). ج ِ عدو، بمعنی دشمن . خلاف صَدیق . ...
-
اعداء
لغتنامه دهخدا
اعداء. [ اِ ] (ع مص ) یاری دادن و مدد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اعانت کردن و یاری دادن . (از اقرب الموارد). یاری دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || توانا گردانیدن بر. (منتهی الارب ). توانا گردانیدن . (آنندراج ). ت...
-
واژههای مشابه
-
أَعْدَاء
فرهنگ واژگان قرآن
دشمنان
-
واژههای همآوا
-
ائداء
لغتنامه دهخدا
ائداء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایداء شود.
-
أَعْدَاء
فرهنگ واژگان قرآن
دشمنان
-
جستوجو در متن
-
اعدا
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . اعداء ] جِ عدو؛ دشمنان .
-
اعادی
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ اعداء. ججِ عدو؛ دشمنان .
-
عدو
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ. ص .) دشمن ، خصم . ج . اعداء.
-
عدی
لغتنامه دهخدا
عدی . [ ع ُ دا / ع ِ دا ] (ع ص ، اِ) دشمنان . اسم جمع است . یقال هؤلاء قوم عدی ؛أی اعداء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) و یقال العِدی الاعداء الذین لانقاتلهم . (از اقرب الموارد).
-
دورشونده
لغتنامه دهخدا
دورشونده . [ ش َ وَ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) آنکه دور شود. که فاصله بگیرد. (یادداشت مؤلف ). قاصی . قصی . غریب . عِدی ̍. اعداء؛ دورشوندگان . شاذب ؛ دورشونده از جای خود. (منتهی الارب ).
-
اعادی
لغتنامه دهخدا
اعادی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَعْداء. جج ِ عَدُوّ. (متن اللغة) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) : لکن ّ قومی اصبحوا مثل خیبربها داؤها و لاتضر الاعادیا.نابغه ٔ جعدی (از عیون الاخبار ج 1 ص 219).دشمنان . (ناظم الاطباء). دشمنان و اعداء. (فرهنگ نظام ). دشمنان ...
-
عدوی
لغتنامه دهخدا
عدوی . [ ع دْ وا ] (ع اِمص ) سرایت بیماری و تجاوز آن از صاحب خود به دیگری و منه الحدیث : لاعدوی و لاطیرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || یاری گری ، اسم اسب اعداء را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || خواستن از حاکم که رفع ظلم کند. خواستن از حاکم که انت...