کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعد
معنی
(اَ عَ دّ) [ ع . ] (ص تف .) آماده تر، مهیاتر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعد
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ دّ) [ ع . ] (ص تف .) آماده تر، مهیاتر.
-
اعد
لغتنامه دهخدا
اعد. [ اَ ع َدد ] (ع ن تف ) آماده تر. حاضرتر. (ناظم الاطباء).
-
اعد
دیکشنری عربی به فارسی
اعاده کردن , ترميم کردن
-
واژههای مشابه
-
أَعَدَّ
فرهنگ واژگان قرآن
آماده نمود
-
اعد انتاج
دیکشنری عربی به فارسی
دوبار توليد کردن , باز عمل اوردن
-
اعد دفع
دیکشنری عربی به فارسی
پس دادن , بر گرداندن , تلا في , پس دادن به
-
واژههای همآوا
-
عاد
لغتنامه دهخدا
عاد. (اِخ ) ابن عوص بن ارم بن سام بن نوح . جدی جاهلی است .گویند وی در بابل بود سپس با عائله ٔ خود به یمن رفت و در احقاف بین یمن و عمان از بحرین تا حضرموت اقامت کرد. او و فرزندان او در آن سرزمین تمدنی بوجود آوردند. از آثار آنان اطلال «جش » و بناهای سن...
-
عاد
لغتنامه دهخدا
عاد. (اِخ ) قومی که هود (ع ) به رسالت ایشان آمد و ایشان از نسل عادبن نوح بودند از باعث نافرمانی حق بطوفان باد هلاک شدند. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). و اولین قبیله ٔ عرب بائده را عاد گفته اند و آنان فرزندان عادبن عوص بن ارم بن سام بن نوح (ع ) بودند ...
-
عاد
لغتنامه دهخدا
عاد. (ع اِ) مردم . یقال : ماأدری أی عاد هو؛ أی أی ّ الناس ؛ یعنی ندانم که چه مردست او. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
عاد
لغتنامه دهخدا
عاد. [ عادد ] (ع ص ، اِ) عددی که عدد دگر را تجزیه کننده باشد. مانند سه که عاد نه است ، و چهار که عاد دوازده است و پنج که عاد پانزده است . (نفائس الفنون ).
-
عاد
فرهنگ فارسی معین
(دّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) شمارنده . 2 - (اِ.) عددی که مضرب عدد دیگر باشد.
-
عاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: عادّ] (ریاضی) 'ād[d] = مقسومعلیه
-
أَعَدَّ
فرهنگ واژگان قرآن
آماده نمود